کجا چشم ترمن زهره دارد بنگرد سویش؟
که می ساید به ابر از بس بلندی تیغ ابرویش
ز خواب ناز،کاردولت بیدار می آید
مشو زنهار غافل از فریب چشم جادویش
نگردد دزد را تاریکی شب مانع دزدی
همان دل می برد درپرده خط خال هندویش
یکی ازسینه چاکان می شمارد صبح محشر را
جهانسوزی که من چشم ترحم دارم ازخویش
چه گل چیند ازان رخسار چشم شرمناک من؟
که با آن خیرگی خورشید لرزد برسر کویش
نظر بازی که دارد درنظر آن سرو قامت را
سراسر می رود آب خضر پیوسته درجویش
اگر از حیرت دیدار، عاشق از زبان افتد
زهر مژگان زبانی می دهد چشم سخنگویش
به فکر پیچ و تاب عاشقان آن روز می افتد
که ظاهر گردد از خط جوهر آیینه رویش
سر زلف پریشانی دماغ من کجا دارد؟
که در مغز نسیم مصر زندانی بودبویش
کجا مایل به قلب ناروای ما شود صائب
خریداری که سر می پیچد از یوسف ترازویش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این اشعار به زیبایی معشوق و تاثیر چشمهای جادویی او اشاره میکند. او با توصیف ابروهای بلندقامت و چهرهای دلربا، احساس ترس و حیرتی را که عشق و زیبایی میتواند در دل عاشق ایجاد کند، بیان میکند. معشوق با ناز و فریب خاصی نظر عاشق را به خود جلب میکند و نشاندهندهی قدرت سحرانگیز عشق و زیبایی در دل انسان است. شاعر نیز به حسی از ناچاری و شگفتی در برابر زیبایی معشوق اشاره میکند و نشان میدهد که چطور عشق میتواند فرد را بیاختیار به سمت خود بکشاند. در نهایت، معشوق به گونهای توصیف شده که به لحاظ جسمانی و روحانی باعث حیرت و شگفتی عاشق میشود.
هوش مصنوعی: چگونه ممکن است چشمان من به او نگاه کنند، در حالی که تیغ ابروی او آنقدر بلند است که به ابرها میخورد؟
هوش مصنوعی: از خواب شیرین، بیداری خوشی به سراغتان میآید. مراقب باشید که فریب چشمان جادوییاش شما را غافل نکند.
هوش مصنوعی: دزد با وجود تاریکی شب، نمیتواند از دزدی دست بردارد؛ زیرا دل او را زیبایی و جذابیت خاصی به سمت خود میکشد.
هوش مصنوعی: یکی از عاشقانی که برایش دل میسوزد، روز قیامت را به خاطر آتش سوزان جهان به حساب میآورد. اما من به خاطر نوع نگاه و دلم، به او مهر و ترحم دارم.
هوش مصنوعی: چه گلی میتواند از چهره نازک و شرمگین من چیده شود؟ در حالی که نور و درخشش خورشید هم از زیبایی آن میلرزد و کمرنگ میشود.
هوش مصنوعی: نگاهِ عاشقانهای که به آن سرو قدبلند دارد، به گونهای است که در تمام وجودش تنها در خیال آن معشوق به آب حیات میرسد و هر لحظه در اندیشهی اوست.
هوش مصنوعی: اگر عشاق از شگفتی دیدار حیران شوند و نتوانند سخن بگویند، مژگان آنها به جای زبان، پیامی را منتقل میکند و چشمانشان گویا و سخنگو میشوند.
هوش مصنوعی: به خاطر میآورد که عاشقان چطور در روزهای گذشته با پیچ و خمهای عشق دست و پنجه نرم میکردند، روزهایی که زیبایی و صفای چهرهاش مانند جوهر در آینه نمایان میشد.
هوش مصنوعی: چگونه میتوانم به سر زلف آشفتهام فکر کنم، در حالی که بوی نسیم مصری در ذهنم جا گرفته است؟
هوش مصنوعی: کجا پیدا میشود خریدار دل دلسوز ما که حتی از زیبایی یوسف هم روی برگرداند؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دل من دست بازی می کند هر لحظه با مویش
معاذالله که گر ناگه ببیند چشم بدخویش
گهی کز در برون آید به عیاری و رعنایی
زهی تاراج جان و دل به هر سو کاوفتد هویش
گرفته آتش اندر جان و می سوزد همه مستی
[...]
از آن چون شمع میسوزد دلم در شام گیسویش
که جانها سجده میآرند در محراب ابرویش
سواد خال او دارم به جای نور در دیده
مباد از چشم من خالی، خیال خال هندویش
صبا میبرد با ضعفی قوی پیغام ما امشب
[...]
مرا از روی هر دلبر تجلی میکند رویش
نه از یکسوش می بینم که میبینم ز هر سویش
کشد هر دم مرا سویی کمند زلف مه رویی
که اندر هر سر موئی نمیبینم بجز مویش
ندانم چشم جادویش چو افسون خواند بر چشمم
[...]
نمیخواهد که دست کس رسد بر طاق ابرویش
بود پیوسته آن ابرو بلند از تندی خویش
چنین در خاک و خون افتاده ام مگذرا ای همدم
که میترسم بخون من کشد تهمت سگ کویش
پی تسکین دل خواهم نشینم پهلویش لیکن
[...]
بکویش می روم بهر تماشای مه رویش
تماشاییست از رسواییم امروز در کویش
ندارم تاب تیر غمزهای آن کمان ابرو
مگر سویم بتندی ننگرد تا بنگرم سویش
چه حاجت با رقیبان دگر در منع من او را
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.