گنجور

 
صائب تبریزی

رگ لعل است ازدلهای خونین قد دلجویش

زجانهای پریشان رشته جان است هرمویش

قبای اطلس افلاک شد پیراهن یوسف

زبس پیچید درمغز پریشان جهان بویش

ز هر زخم نمایان مشرق خورشید می گردد

شهیدی (را) که باشد شمع بالین پرتو رویش

سجود آسمانها حلقه بیرون درباشد

چه باشد سجده من در حضور طاق ابرویش

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode