ندارد سرکشی ازاهل دل قد دلارایش
پری در شیشه دارد از تذروان سروبالایش
زبان العطش گویی است هرمژگان آن ظالم
به خون عاشقان تشنه است ازبس چشم شهلایش
ز مژگان قدسیان را رخنه ها افکند درایمان
ز دل روی زمین شد پاک از زلف زمین سایش
فلک پیمانه پرمی شود ازگردش چشمش
زمین برسرکشد مینای می از سرو بالایش
که حد دارد ز طومار شکایت مهربردارد؟
که می پیچد عنان سیل رامژگان گیرایش
لبش هرچند درظاهر نمی گردد جدا از هم
سخن چون خامه ریزد از به هم پیوسته لبهایش
گریبان چاک چون محراب می آرد برون صائب
ز مسجد زاهدان خشک راذوق تماشایش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف دلآرایی و زیبایی یک معشوق میپردازد که دارای ویژگیهای افسونگر و سحرآمیز است. شاعر با استفاده از تصاویری مانند پری در شیشه و چشمان شهلایی که عاشقان را تشنه میکند، به ویژگیهای خاص و شگفتانگیز او اشاره میکند. همچنین به تأثیر عمیق عشق و زیبایی معشوق بر دل و ایمان انسانها پرداخته و نشان میدهد که چگونه زیبایی او میتواند دنیای اطراف را تحت تأثیر قرار دهد. شاعر در توصیف لبهای معشوق و ارتباط آنها با کلام نیز به لطافت و جذابیت ویژهای اشاره میکند. در نهایت، تضاد میان زاهدان خشک و زیبایی معشوق در یک تصویر شاعرانه به نمایش گذاشته میشود.
هوش مصنوعی: هیچچیز به اندازه زیبایی دلنشین او، حتی از سرکشی و اشتیاق اهل دل هم بالاتر نیست. او همچون پری در شیشهای است که از تذروان و سروهای بلندتر به نظر میآید.
هوش مصنوعی: عطش و تشنگی چنان شدت یافته که زبان آن را به خوبی توصیف میکند. ظلم آن معشوق به حدی است که عاشقان را به شدت به خون خود تشنه کرده، و این تشنگی به خاطر زیبایی و جذابیت چشمهای سیاهاش است.
هوش مصنوعی: از چشمان فرشتگان، اشعههایی به دلها میتابد که باعث تقویت ایمان میشود و زمین از زلفهای جذاب و افسونگر پاک میگردد.
هوش مصنوعی: چشم او همچون گردش فلک، دنیا را پر از شراب میکند و زمین زیر پایش به خاطر قامت بلندش به رقص درمیآید.
هوش مصنوعی: آیا کسی میتواند از شکایتهایی که به اندازه یک طومار است، حد و مرز تعیین کند؟ چرا که مثل سیلی که با شدت به راه خود میرود، نمیتوان آن را مهار کرد.
هوش مصنوعی: لبهای او به نظر نمیرسد که از هم جدا باشند، اما وقتی صحبت میکند، کلماتش مانند جوهر بر کاغذ جاری میشوند و نشان میدهند که همه چیز در ارتباط و پیوستگی است.
هوش مصنوعی: چاک گریبان همچون محراب، جلوهای از عشق نشان میدهد. صائب از منظر زاهدان خشک، لذت تماشای آن را به دست میآورد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ریاضت نیست پیش ما همه لطفست و بخشایش
همه مهرست و دلداری همه عیش است و آسایش
هر آنچ از فقر کار آید به باغ جان به بار آید
به ما از شهریار آید و باقی جمله آرایش
همه دیدست در راهش همه صدرست درگاهش
[...]
دگر باره اگر بینم جمال عالم آرایش
چو دامن بر نمی دارم سر شکرانه از پایش
زبخت رفته خوش خندم ز عمر رفته خرسندم
اگر در سال ها باشد به من یک لحظه پروایش
ز خاکم سرو و گل آخر به جای خار و خس رستی
[...]
به عزم رقص چون در جنبش آید نخل بالایش
نماند زنده غیر از نخل بند نخل بالایش
عجب عیبی است غافل بودن از آغاز رقص او
به تخصیص از نخستین جنبش شمشاد بالایش
بمیرم پیش تمکین قد نازک خرام او
[...]
چون آمد جان به لب، زانگونه شد محو تماشایش
که تا صبح قیامت، بر لب از حیرت، بود جایش
فلک ما بی غمان را ره دهد در جلوه گاه او
رود پرهیز گویان پیش پیش قد رعنایش
به چشم مردمان از ضعف تن بنمایم و شادم
[...]
ز پا افکند ما را آرزوی سرو بالایش
اجل گر دست ما گیرد سر افشانیم در پایش
مرا دوزخ سزاوارست اما دیده راحت
که من با عشق او خو دارم و او با تماشایش
به نوعی بگذرد آن تند خو گرم عتاب از من
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.