همی جویم نگاری را که دارم چون دل و جانش
همی خواهم که یک ساعت توانم دیدن آسانش
اگر پیمان کند با من منم در خط پیمانش
وگر فرمان دهد بر من منم در بند فرمانش
نهاد اندر سرم ابری که پیدا نیست بارانش
نهاد اندر دلم دردی که پیدا نیست درمانش
چو وصلش من همی خواهم چه گردم گرد هجرانش
که پیداگشت پنهانم ز بس پیدا و پنهانش
گل خندان همی بینم شکفته درگلستانش
همیشه چشم منگریان از آنگلهای خندانش
خمیده همچو چوگان است زلف عنبر افشانش
دل مسکین منگوی است زیر خَمِّ چوگانش
لبش ماننده ی لعلاست و مرجاناست دندانش
سرشکم لعل و مرجان شد ز عشق لعل و مرجانش
گرایدون یوسف است آن بت، منم در چاه زندانش
وگر عیسی است آن دلبر منم بِطریق و رُهبانش
نیارم خواند مهمانش ز بسکین فراوانش
نه نیز از هیبت خشمش توانمگشت مهمانش
زعشق او همی پیچد دلم چون زلف پیچانش
مگر راحت دهد روزی معینالملک سلطانش
ستوده بوالمحاسن آن که از انعام و احسانش
همی خواهند دینداران بقای دولت و جانش
سعادت چون یکی روضه است و بخت اوست رضوانش
کفایت چون یکی نامه است و نام اوست عنوانش
دلش گردون توقیع است و بر عقل است دورانش
سزاوارست اگر گردن نهد گردون گردانش
از آن دست روان بخشش وزآن تیغ چو ثعبانش
همی نشناسم از عیسی و از موسی عمرانش
ز قدر و همت عالی چنان خواهد شد ایوانش
که مرد فلسفی در وصف نشناسد زکیوانش
چو تیغ اندر یمین گیرد قدر خوانم به میدانش
چوکلک اندر بنانگیرد قضا خوانم به ایوانش
که یارد خواند چونینش که یارد گفت چونانش
چو شمشادست پولادش چو سنجاباست دندانش
کسی کاندر خلاف او مقرر گشت خذلانش
بدان خذلان روا باشد که خوانم نامسلمانش
چو بحرست او بهجود اندر مبادا هیچ پایانش
چو بدرست او به صدر اندر مبادا هیچ نقصانش
به شادی باد جاویدان دو پیغمبر دو برهانش
بقا و عمر خضرش باد و فرمان سلیمانش
همایون و مبارک باد عید روزه دارانش
چو عید روزه دارانش مبارک باد قربانش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و longing به محبوب است. شاعر از آرزوی دیدار معشوق صحبت میکند و به احساسات عمیق و درد ناشی از دوری از او اشاره دارد. او به زیباییهای ظاهری معشوق، مانند زلف و لب، و همچنین قدرت و عظمت آن به عنوان یک فرد خاص و تاثیرگذار، اشاره میکند. شاعر به حسرت و غم ناشی از عدم دسترسی به محبوب میپردازد و در عین حال به فضائل و خوبیهای او نیز تاکید میکند. نهایتاً، اشعار به خیر و برکت برای محبوب و عظمت او دعا میکند و به بقا و جاودانگی او آرزوئی میکند.
هوش مصنوعی: من به دنبال معشوقهای هستم که دوستش دارم و میخواهم حتی برای یک ساعت هم که شده، به راحتی او را ببینم.
هوش مصنوعی: اگر کسی با من پیمان ببندد، من به آن پیمان وفادار میمانم و اگر دستوری به من بدهد، من به آن دستور عمل میکنم.
هوش مصنوعی: در ذهن من ابری وجود دارد که بارانش را نمیبینم و در قلبم دردی هست که درمانش را نمیشناسم.
هوش مصنوعی: وقتی به وصالش فکر میکنم، چه حالتی پیدا میکنم؟ دوری او باعث شده که در بین این همه حالات، دیگر به طور واضحی خودم را نشان ندهم، چون در دنیای پنهانی و نمایان او گم شدم.
هوش مصنوعی: من همیشه گلهای خندان را در گلستان میبینم، ولی چشمان من به خاطر این گلهای شاداب همیشه گریان است.
هوش مصنوعی: زلفهای خوشبو و خمیدهاش همچون چوب چوگان است و دل نازک و بیپناهم زیر سایه و فشار آن زلفها به سر میبرد.
هوش مصنوعی: لبهای او مانند سنگ قیمتی لعل و دندانهایش مانند مرجان است. عشق او باعث شده که دندانهایش به رنگ لعل و مرجان درآید.
هوش مصنوعی: اگر محبوب من شبیه یوسف است، من مانند کسی هستم که در چاه او گرفتار شدهام و اگر او مانند عیسی باشد، من هم در راه او و مانند راهبان هستم.
هوش مصنوعی: مهمانم را از فراوانی غم و اندوهش نمیتوانم بخوانم، و همچنین به خاطر شدت خشم او، نمیتوانم در برابرش قرار بگیرم.
هوش مصنوعی: دل من از عشق او میپیچد و مانند زلفهای پیچخوردهاش در حال ناآرامی است. شاید روزی این سلطان مشخص، به من آرامش بدهد.
هوش مصنوعی: ستایش میکنم آن کسی را که دینداران برای حفظ حکومت و جانشان از نعمتها و بخششهای او درخواست میکنند.
هوش مصنوعی: سعادت شبیه به یک باغ زیبا است و خوش شانسی همانند بهشت آن را تأمین میکند. سعادت مانند یک نامه است و نام آن نشاندهنده ویژگیهایش است.
هوش مصنوعی: دل او مانند آسمان بینهایت است و عقلش بهخوبی میتواند بر آن تسلط یابد، اگر آسمان تقدیرش را بپذیرد و تسلیم ارادهاش شود.
هوش مصنوعی: من نمیتوانم به راحتی میان بخشش و مهربانی عیسی و رنج و سختی موسی تمایز قائل شوم، زیرا هر دو از ویژگیهای خاص خود برخوردارند و برای من تشخیص شان دشوار است.
هوش مصنوعی: به دلیل ارزش و اراده بلند فرد، چنان جایگاهی خواهد داشت که حتی فیلسوفان هم در توصیفش ناتوان خواهند بود.
هوش مصنوعی: وقتی که شمشیر در دست راستش میگرفته شود، من او را به عنوان حاکم در میدان میشناسم و وقتی که سرنوشت در دستانش قرار گیرد، او را در کاخ یا ایوانش میدانم.
هوش مصنوعی: دوستش به او گفت که همچون شمشاد است، قامت راست و زیبا دارد و دندانهایش به اندازه دندانهای سنجاب تند و تیز است.
هوش مصنوعی: کسی که در مخالفت با او قرار گرفته است، سزاوار نیست که مورد کمک و حمایت قرار بگیرد و میتوان او را به نام کافر خطاب کرد.
هوش مصنوعی: او مانند دریا است که از سخاوت و generosity هیچگونه پایانی ندارد، و همچون ماه است که در اوج خود هیچ نقصی ندارد.
هوش مصنوعی: به شادی و خوشی جاویدان برای دو پیامبر و دو نشانه آنها که بقا و جاودانگی خضر و فرمانروایی سلیمان است.
هوش مصنوعی: عید روزهداران مبارک و خوشیمن باشد، همانطور که قربانیهای آنها نیز مجللی و مبارک است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چه بود این چرخ گردان را که دیگر گشت سامانش؟
به بستان جامهٔ زربفت بدریدند خوبانش
منقش جامههاشان را کهشان پوشید فروردین
فرو شست از نگار و نقش ماه مهر و آبانش
همانا با خزان گل را به بستان عهد و پیمان بود
[...]
نبرده بوالحسن کافاق آباد است ز احسانش
علی کز همت عالی بزیبد تخت کیوانش
چو اندر بزم بنشیند همی ماه سما دانش
چو اندر صف بخواهد کین همی پیل دمان خوانش
نیاید روز کوشیدن برابر چرخ و کیوانش
[...]
سخا زریست کز همت زند رای تو بر سنگش
سخن نظمی است کز معنی دهد رای تو سامانش
ازین اندک هنر خاطر همی امید بگسستم
چو در مدح تو پیوستم هنر دیدم فراوانش
مرا دانی که آن باید که هر کو نیک شعر آید
[...]
دلم برد آن دلارامی که در چاه زنخدانش
هزاران یوسف مصرست پیدا در گریبانش
پریرویی که چون دیوست بر رخسار زلفینش
زره مویی که چون تیرست بر عشاق مژگانش
به یک دم میکند زنده چو عیسی مرده را زان لب
[...]
دلم عاشق شدن فرمود و من برحسب فرمانش
در افتادم بدان دردی که پیدا نیست درمانش
پریشان زلف دلبندی دلم بربود و هر ساعت
پریشان کرد حالم را سر زلف پریشانش
قرار و خواب و شیرینی ز جان و چشم و عیش من
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.