با عشق انتقام توان ز آسمان کشید
نتوان به زور بازوی عقل این کمان کشید
دیگر چه لازم است که مشق جنون کند
دیوانه ای که خط به سواد جهان کشید
با خامشی بساز که تلخی نمی کشد
این شهد را کسی که به کام وزبان کشید
دیوان عاشقان به قیامت نمی کشد
خط انتقام ما ز رخ دلستان کشید
گرد کدورتی که ز اغیار داشتم
دیوار در میان من ودلستان کشید
شد کند از ملایمت من زبان خصم
دندان مار را به نمد می توان کشید
صائب بغیر گوشه دل نیست در جهان
امروز گوشه ای که نفس می توان کشید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احوالات عاشقانه و انتقام از دیدگاه یک عارف میپردازد. شاعر به قدرت عشق اشاره میکند که میتواند انسان را از زمین به آسمان ببرد، در حالی که عقل نمیتواند به چنین بلندیها برسد. او به دیوانگی و جنون عاشقی اشاره میکند و نشان میدهد که در عشق، برخی از تلخیها قابل تحمل است. همچنین، شاعر اعتقاد دارد که دیوانگان عشق به قیامت نمیرسند و انتقامخواهی او فقط از دل محبوبش میآید. در نهایت، شاعر به سکوت و خاموشی به عنوان راهی برای کنار آمدن با درد و دل جهان اشاره میکند و از قدرت تنهایی و گوشهنشینی خود در این جهان سخن میگوید.
هوش مصنوعی: عشق قدرتی دارد که میتواند ما را به اوج برساند، اما نمیتوان با منطق و عقل به چنین علوّی دست پیدا کرد.
هوش مصنوعی: دیگر چه نیازی است که دیوانهای برای نشان دادن دیوانگیاش تلاش کند، زمانی که او توانسته است اثر بزرگی بر جهان بگذارد؟
هوش مصنوعی: سکوت را در زندگی بپذیر، زیرا کسی که این شیرینی را با زبان و کام خود بچشد، نمیتواند تلخیها را تحمل کند.
هوش مصنوعی: عاشقان به روز قیامت نمیتوانند از عشق و محبت خود انتقام بگیرند و این حس انتقام از قلب محبوبی که دوستش دارند، پاک شده است.
هوش مصنوعی: به خاطر دردسرها و مشکلاتی که از دیگران داشتم، فاصله و جدایی بین خودم و عزیزانم ایجاد کردم.
هوش مصنوعی: به سبب رفتار ملایم و نرم من، دشمن نیز به ناچار دندانهایش را پنهان میکند؛ مانند این که میتوان دندان مار را با نمد پوشاند.
هوش مصنوعی: در دنیا امروز، صائب به جز یک گوشه دنج در قلب، جایی نمیتواند پیدا کند که بتواند آرامش بگیرد و نفس راحتی بکشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ایام خط فتنه به فرق جهان کشید
لنتفلحوا به ناصیهٔ انس و جان کشید
دلها به نیل رنگرزان درکشید از آنک
غم داغ گازرانه بر اهل جهان کشید
بر بوی یک نفس که همه ناتوانی است
[...]
دوش آمد و ز مسجدم اندر کران کشید
مویم گرفت و در صف دردی کشان کشید
مستم بکرد و گرد جهانم به تک بتاخت
تا نفس خوار خواری هر خاکدان کشید
هر جزو من مشاهده تیغی دگر بخورد
[...]
باز آن شکار دوست، ز ابرو کمان کشید
دل صید کرده تیر مژه سوی جان کشید
گفتم به مغز شست غمت، باورم نداشت
مغزم به تیزی مژه از استخوان کشید
دل دوش می پرید که من مرغ زیرکم
[...]
دلبر چه زود خط برخ دلستان کشید
خطی چنان لطیف بمامی توان کشید
نقاش صنع صورت خوب تو مینگاشت
چون نقش بست خط نو چست و روان کشید
مونی که در سر قلم نقش بند بود
[...]
باری که آسمان و زمین سرکشید ازان
مشکل توان به یاوری جسم و جان کشید
همت قوی کن از مدد رهروان عشق
کان بار به قوت همت توان کشید
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.