گنجور

 
صائب تبریزی

روی ترا به آتش دل‌ها برشته‌اند

لعل ترا به خون جگرها سرشته‌اند

ای شاخ گل ببال که در مزرع وجود

چون خال دل‌فریب تو تخمی نَکِشته‌اند

ظاهر نمی‌شود که چه مضمون دلکش است

هرچند خط سبز ترا خوش نوشته‌اند

دل را به آب دیده خونبار تازه دار

کاین دانه را به زحمت بسیار کِشته‌اند

از کجروی عنان نگه را کشیده دار

کاین تار را به دقت بسیار رشته‌اند

اوراق چرخ زیر وزبر گشته سال‌ها

تا نسخه وجود تو بیرون نوشته‌اند

نان تو چون فطیر بماند در این تنور

با دست خود خمیر تو در هم سرشته‌اند

از دودش آفتاب قیامت زبانه‌ای است

در آتشی که دانه ما را برشته‌اند

جمعی که سایه بر سر افتادگان کنند

در سایه حمایت بال فرشته‌اند

ایمن مشو که نیست مگر بهر امتحان

صائب اگر عنان تو از دست هِشته‌اند

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
همام تبریزی

سر تا قدم به آب حیاتت سرشته‌اند

دل‌ها مثال نقش تو بر جان نبشته‌اند

گر زاهدان صومعه بینند صورتت

عاشق شوند بر تو وگر خود فرشته‌اند

رویی چنین به حسن و لطافت ندیده‌ام

[...]

امیرخسرو دهلوی

آنی که از کرشمه و نازت سرشته‌اند

نقشی چو تو ز کلک قضا کم نوشته‌اند

جان سوده‌اند ریخته در چشمه حیات

تا زان خمیر مایه لعلت سرشته‌اند

عناب‌های ترک ازان می‌چکد نبات

[...]

ناصر بخارایی

خاک تو را ز آب لطافت سرشته‌اند

در وی به غیر تخم سعادت نکشته‌اند

جانهای عاشقان تو ز آنروی چون پری

دیوانه می‌شوند اگر خود فرشته‌اند

بر صفحهٔ عذار تو خطی به دود دل

[...]

صوفی محمد هروی

روز ازل که طینت آدم سرشته اند

بر صفحه دلم غم او را نوشته اند

عاشق شدی، هرآینه باید جفا کشید

بر می دهد بلی به زمین هر چه کشته اند

ای زاهدان چو منع من از عشق می کنید

[...]

جامی

ز آب حیات مشک خطا را سرشته‌اند

گرد لب تو آیت رحمت نوشته‌اند

من که و کاخ عیش، که خشت وجود من

از خاک رنج و چشمه محنت سرشته‌اند

هرگز به آب و رنگ تو نشکفته غنچه‌ای

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه