روی ترا به آتش دلها برشتهاند
لعل ترا به خون جگرها سرشتهاند
ای شاخ گل ببال که در مزرع وجود
چون خال دلفریب تو تخمی نَکِشتهاند
ظاهر نمیشود که چه مضمون دلکش است
هرچند خط سبز ترا خوش نوشتهاند
دل را به آب دیده خونبار تازه دار
کاین دانه را به زحمت بسیار کِشتهاند
از کجروی عنان نگه را کشیده دار
کاین تار را به دقت بسیار رشتهاند
اوراق چرخ زیر وزبر گشته سالها
تا نسخه وجود تو بیرون نوشتهاند
نان تو چون فطیر بماند در این تنور
با دست خود خمیر تو در هم سرشتهاند
از دودش آفتاب قیامت زبانهای است
در آتشی که دانه ما را برشتهاند
جمعی که سایه بر سر افتادگان کنند
در سایه حمایت بال فرشتهاند
ایمن مشو که نیست مگر بهر امتحان
صائب اگر عنان تو از دست هِشتهاند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سر تا قدم به آب حیاتت سرشتهاند
دلها مثال نقش تو بر جان نبشتهاند
گر زاهدان صومعه بینند صورتت
عاشق شوند بر تو وگر خود فرشتهاند
رویی چنین به حسن و لطافت ندیدهام
[...]
آنی که از کرشمه و نازت سرشتهاند
نقشی چو تو ز کلک قضا کم نوشتهاند
جان سودهاند ریخته در چشمه حیات
تا زان خمیر مایه لعلت سرشتهاند
عنابهای ترک ازان میچکد نبات
[...]
خاک تو را ز آب لطافت سرشتهاند
در وی به غیر تخم سعادت نکشتهاند
جانهای عاشقان تو ز آنروی چون پری
دیوانه میشوند اگر خود فرشتهاند
بر صفحهٔ عذار تو خطی به دود دل
[...]
روز ازل که طینت آدم سرشته اند
بر صفحه دلم غم او را نوشته اند
عاشق شدی، هرآینه باید جفا کشید
بر می دهد بلی به زمین هر چه کشته اند
ای زاهدان چو منع من از عشق می کنید
[...]
ز آب حیات مشک خطا را سرشتهاند
گرد لب تو آیت رحمت نوشتهاند
من که و کاخ عیش، که خشت وجود من
از خاک رنج و چشمه محنت سرشتهاند
هرگز به آب و رنگ تو نشکفته غنچهای
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.