زین درد بی شمار که دل را نصیب شد
خواهد زراه تجربه آخرطبیب شد
نتوان نگاه داشت به زنجیر در بهشت
چشمی که آشنا به خط دلفریب شد
غیرت به بی نیازی من می برند خلق
تا درد بی دوای تو ما را نصیب شد
تیغ برهنه فلک از شرم غمزه ات
زندانی نیام چو تیغ خطیب شد
دلسرد کرد روی تو پروانه را زشمع
گل در زمان حسن تو بی عندلیب شد
چون شانه چاک شد دل شمشاد قامتان
روزی که سرو قامت او جامه زیب شد
گیرایی کمند پروبال جرات است
خال تو از دمیدن خط دلفریب شد
غفلت نگر که بر دل کافر نهاد خویش
هر خط باطلی که کشیدم صلیب شد
تا ذوق خاکبازی طفلانه یافتم
دیوار و در به تربیت من ادیب شد
ما از شکست گوهر خود داغ نیستیم
داغیم از این که گرد یتیمی غریب شد
غافل نشد دمی زنظر بازی خیال
صائب زوصل یار اگر بی نصیب شد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این اشعار به بیان درد و رنجی عمیق میپردازد که شاعر در دل حس میکند. او در تلاش است تا از تجربیاتش درس بگیرد و به بهبودی دست یابد. در این شعر به عدم توانایی در نگهداری عشق و زیبایی اشاره میشود و واقعیت جدایی و غم به تصویر کشیده میشود. شاعر از احساس یتیمی و دلتنگی برای محبوبش صحبت میکند و در عین حال تأکید میکند که این درد و رنج ناشی از نبود محبوب است و نه شکستهای شخصی. همچنین، گفتگو از زیبایی و جذابیت محبوب به کار رفته و به چالشهای عشق و وابستگی عاطفی پرداخته شده است. در نهایت، این شعر تأکید میکند که غفلت از یاد محبوب میتواند موجب دلتنگی و حزن بیشتری شود.
هوش مصنوعی: از درد فراوانی که به دل رسید، سرانجام با تجربهای که به دست آمد، پزشک بهبودی پیدا کرد.
هوش مصنوعی: نمیتوان چشمی را که با زیباییهای دلانگیز آشنا شده، در بهشت و در زنجیر نگاه داشت.
هوش مصنوعی: دیگران به خاطر بی نیازی من به حسد و غیرت میپردازند، اما من تنها به درد و رنج بیخود و درمان تو دچار شدهام.
هوش مصنوعی: در اینجا به نوعی توصیف میشود که آسمان (فلک) به خاطر زیبایی و جذابیت چشمان تو (غمزه) به سختی و درد دچار شده است، به گونهای که مانند یک سخنران (خطیب) که برای بیان خود به تیغی برهنه و تند نیاز دارد، آسمان نیز به تماشا و تحسین تو در سختی به سر میبرد.
هوش مصنوعی: دریغ بر این که زیبایی تو پروانه را از شمع دور کرد و در زمان خوبی تو، گل دیگر هیچ بلبل را به خود جلب نکرد.
هوش مصنوعی: زمانی که قامت بلند او لباس زیبایی به تن کرد، دلهایی که مانند شانهای شکسته هستند، از شگفتی و زیبایی او به شدت تحت تأثیر قرار گرفتند.
هوش مصنوعی: جاذبهی زیبایی تو باعث شده است که دل و جان من در رنج و شوق باشد، و نشانههای خوشگلی تو از زودرس آمدن گناه و خطاها خبر میدهد.
هوش مصنوعی: نگاه کن که تنها در دل کسانی که ایمان ندارند، هر اشتباهی که مرتکب شدم مانند صلیب میشود.
هوش مصنوعی: وقتی که شوق و ذوق بازیهای کودکانهام را پیدا کردم، دیوار و در خانهام به نوعی معلم و تربیتکنندهای برای من شدند.
هوش مصنوعی: ما به خاطر شکست و از دست دادن ارزش خود ناراحت نیستیم، بلکه از این ناراحتیم که در دوری و تنهایی احساس یتیمی کردهایم.
هوش مصنوعی: هرگز از خیال و بازیهای آن غافل نشو، حتی اگر از وصال یار بینصیب باشی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از بس ادب که یافت دل ما ادیب شد
بیمار ما ز رنج کشیدن طبیب شد
بی درد و داغ، فکر ترقی نمی کند
دل شد یتیم تا سخن من غریب شد
بعد از هزار شب که شب وصل داد روی
[...]
با درد من دوای کسی سازگار نیست
نبضم دراضطراب ز دست طبیب شد
اشکم ز یک نگاه تو بر دیده می دود
این خون گرفته با پدر خود رقیب شد!
روی تو جان فزا لب تو دلفریب شد
وزجان من سکون وز دل هم شکیب شد
سودی که دیده، دیه براهت زاشک خویش
این بود کز غبار رهت بی نصیب شد
برخاستم که غیر هم آید برون ز بزم
[...]
زین ماجرا، زجان پیمبر شکیب شد
در خون خضاب پنجهٔ کفّ الخضیب شد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.