گنجور

 
صائب تبریزی

پوشیده یار اگر نه می ناب می‌خورد

این رنگ لاله‌گون ز کجا آب می‌خورد

چون تشنه‌ای که آب خورد در میان خواب

خونم چو آب چشم تو در خواب می‌خورد

موی میانش از نگه گرم عاشقان

از زلف مشکبار فزون تاب می‌خورد

پهلوی هرکه کرد قناعت به خاک نرم

نیش از سمور و قاقُم و سنجاب می‌خورد

این رشته زود خرج گره می‌شود تمام

از عشق اگر چنین رگ جان تاب می‌خورد

از کوزه سفال نخورده است آب سرد

از جام زر کسی که می ناب می‌خورد

هر قطره آب در جگرش می‌شود گهر

هرکس شمرده همچو صدف آب می‌خورد

غافل که می‌خورد دل خود را ز سادگی

از رشته آنچه گوهر سیراب می‌خورد

دل ایمن از گزند سر زلف یار نیست

چون ماهیی که طعمه ز قلاب می‌خورد

در نور کی رسد ید بیضا به نخل طور

پروانه خون خویش به مهتاب می‌خورد

صائب چو لاله هرکه بود کاسه سرنگون

بی‌دردسر مدام می ناب می‌خورد

 
 
 
اهلی شیرازی

شوخی که خون من چو می ناب می‌خورد

شاخ گلی است کز دل من آب می‌خورد

هرگه فکند بر گل رخ زلف تابدار

ما را چو شمع رشته جان تاب می‌خورد

دل با خراش ناوک او خوش بود مرا

[...]

سلیم تهرانی

مژگان من وظیفهٔ خوناب می‌خورد

غواض نان ز سفرهٔ گرداب می‌خورد

داغم ز دست لاله که در موسم بهار

دارد شراب در قدح و آب می‌خورد

بی‌نغمه‌ای شکفته نگردد دل از شراب

[...]

فیاض لاهیجی

لعلت که باغ خنده ازو آب می‌خورد

خون هزار گوهر سیراب می‌خورد

رشک لب تو خون جگر می‌کند به کام

شیری که طفل غنچه ز مهتاب می‌خورد

در پیچشم ز موی میانی که چون نگاه

[...]

واعظ قزوینی

در هر سخن، سخنور صد تاب میخورد

این بوستان ز خون جگر آب میخورد

کج تابی حسود همان میکند دراز

هرچند رشته سخنم تاب میخورد

گول زبان نرم، ز نارستان مخور

[...]

سیدای نسفی

هر کس که زین محیط دم آب می خورد

تا هست پیچ و تاب چو گرداب می خورد

شب زنده دار منت ساقی نمی کشد

تا صبح می ز ساغر مهتاب می خورد

مستی که ز احتساب نیاید به خویشتن

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه