مجنون نظر به شوخی چشم غزال کرد
یاد آمدش ز وحشت لیلی وحال کرد
در روزگار حسن تو از خجلتی که داشت
گل آب ورنگ خود عرق انفعال کرد
گل کرد چون شفق ز گریبان ودامنش
چندان که چرخ خون مرا پایمال کرد
شیرازه بهار تماشا گسسته بود
تا مرغ پرشکسته ما فکر بال کرد
پیچد زبان سبزه خاکش به یکدگر
حیرانی رخ تو کسی را که لال کرد
جوش نشاط خون من از می زیاده بود
این عالم فسرده مرا چون سفال کرد
پیری اگر چه گوهر دندان ز من گرفت
شادم که بی نیاز مرا از خلال کرد
هر بلبلی که از رخ گل نسخه برگرفت
عیش بهار فصل خزان زیربال کرد
از سایه خط تو چو خورشید روشن است
میلی که آفتاب تو سوی زوال کرد
هر سیل تیره ای که ازان تیره تر نبود
روشنگر محیط به موجی زلال کرد
صائب بس است چند کنی فکر آن دهن
نتوان تمام عمر خیال محال کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیباییهای عشق و طبیعت اشاره میکند. مجنون به یاد لیلی میافتد و از زیباییهای او و وحشتهای ناشی از عشق صحبت میکند. او به خجالت گل در کنار محبوب اشاره دارد و میگوید که زیبایی گل مانند شفق است. همچنین، شاعر در مورد شادابی بهار و تأثیر عشق بر زندگیاش سخن میگوید. حتی با وجود پیری و از دست دادن چیزهایی، او از عشق و زیباییهایش راضی است. شاعر در نهایت بیان میکند که تفکر در مورد آرزوهای غیرممکن نمیتواند تمام عمر را تحت تاثیر قرار دهد.
هوش مصنوعی: مجنون به طور شوخی به چشمان غزال نگریست و در آن لحظه یاد لیلی با وحشتی که داشت، به سرش آمد.
هوش مصنوعی: در زمان美 تو، گل به خاطر شرم و حیا، رنگ و زیبایی خود را از دست داد و تحت تأثیر قرار گرفت.
هوش مصنوعی: چون در آسمان به رنگ قرمز غروب، گلی از دامان او سر برآورد، به حدی که آسمان پر از خون شد و من زیر پای آن چرخ بزرگ له شدم.
هوش مصنوعی: بهار تماشا به هم ریخته بود و پرندهای که نتوانسته بود پرواز کند، در حال خیال پرواز بود.
هوش مصنوعی: سبزهها در هم میپیچند و به زبان همدیگر صحبت میکنند، اما زیبایی چهره تو آنقدر شگفتانگیز است که کسی را بیزبان میکند.
هوش مصنوعی: خوشی و شوق من از نوشیدن شراب زیاد شده بود، اما این دنیا به قدری سرد و بیروح است که مرا مثل سفال و بیاحساس کرده است.
هوش مصنوعی: هرچند که پیری دندانهای مرا از من گرفت، اما خوشحالم که بینیازی را به من بخشید.
هوش مصنوعی: هر بلبل که از زیبایی گل بهرهبرداری کرد، خوشیهای بهار را زیر سایهاش در فصل خزان تجربه نمود.
هوش مصنوعی: از سایه خط تو، پرتو خورشید روشن است؛ این نشان میدهد که تمایل آفتاب به سمت غروب، به خاطر نور وجود توست.
هوش مصنوعی: هر سیل تیرهای که وجود داشت، نتوانست تاریکی را بیشتر کند و در عوض، آن را با موجی پاک و روشن کرد.
هوش مصنوعی: دیگر کافی است که به آن فکر کنی، زیرا با این دهن نمیتوان تمام عمر به رویاهای غیرممکن پرداخت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مشابهیابی بر اساس وزن و قافیه
خنجر کشید و عربده با اهل حال کرد
آن ترک مست بین که چه با خود خیال کرد
حسنش یکی هزار شد و آمد از سفر
خوش آن هوا که پرورش این نهال کرد
هر شیوه یی ز صورت او معنییست خاص
[...]
مسکین طبیب، چاره دردم خیال کرد
بیچاره را ببین: چه خیال محال کرد؟
کی می رسد خیال طبیبان بدرد من؟
دردم بدان رسید که نتوان خیال کرد
دارد هزار تفرقه دل در شب فراق
[...]
در گلشنی که حسن تو عارض جمال کرد
گل آب و رنگ خود عرق انفعال کرد
می را چو آب، لعل تو بر خود حلال کرد
گویا که خون بیگنهانش خیال کرد
حالی نداشتم که توان گفت، بی شراب
ساقی به یک پیالهام از اهل حال کرد
بلبل دم از خصومت طوطی زند، مگر
[...]
عارف خدای دید در اصنام و حال کرد
زاهد زحق ببست دو چشم و جدال کرد
با زاهدان خام نجوشند عارفان
آنکه این خیال پخت خیال محال کرد
زاهد برو که نیست مرا با کسی نزاع
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.