دلم بجا زتماشای دلنوازآمد
شکار وحشیی از دام جست وباز آمد
چرا یکی نشود ده نشاط من کان شوخ
به صد عتاب شد وباهزارناز آمد
اگر چه از نظر آن دلبر گران تمکین
چو کبک رفت خرامان چو شاهباز آمد
ز اضطراب ندانم دل رمیدن کجاست
کنون که برسرم آن یار دلنوازآمد
اگر چه ز آمدنش رفت دست ودل از کار
به عذرخواهی آن عمر رفته باز آمد
به روی گرم مرا کرد پرسشی چون شمع
که موبموی من از شرم در گداز آمد
مگر نماند اثر در جهان ز آبادی
که بر خرابه دلها به ترکتاز آمد
چگونه شکر کنم بی نیاز را صائب
که نازنین من در به صد نیاز آمد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این اشعار از زیبایی و جذابیت یک محبوب سخن میگوید که همچون یک وحشی از دامهای عشق رها شده و به سوی او بازگشته است. او به شوق و شگفتی خود از حضور این محبوب اشاره میکند و ابراز میکند که تنها یک نفر نمیتواند دهان نشاط او را پر کند. با وجود زیبایی و ناز محبوب، دلش پر از اضطراب و ناراحتی است چرا که عشق او او را به تزلزل انداخته است. شاعر به نگرانیاش از غیبت محبوب و همچنین لطافت رابطهاش با او اشاره میکند، در حالی که همچنان دلش به یاد محبوب است. در نهایت، او از این که محبوبش با نیازی خاص به او بازگشته، ابراز شکرگزاری میکند. این اشعار نمایانگر حس عمیق عشق و جذبه زیبایی است که در دل شاعر وجود دارد.
هوش مصنوعی: دل من به جای اینکه از تماشای زیباییها شاد شود، از دیدن شکار وحشیای که از دام فرار کرده و به زندگی برگشته، خوشحال است.
هوش مصنوعی: چرا کسی نمیتواند به اندازهای که من شاداب هستم، با من همراه شود؟ او با بیمحلیهای زیاد و هزار ناز و ادا به من نزدیک شده است.
هوش مصنوعی: هر چند آن معشوق زیبا از نظر دیگران همچون کبکی آرام و بیدغدغه در حرکت است، اما من همچون شاهبازی قوی و آزاد در اوج میپروازم.
هوش مصنوعی: از شدت اضطراب نمیدانم دل کجا باید برود، حالا که آن یار دلنواز بر سرم آمده است.
هوش مصنوعی: هرچند که با آمدنش، دلم و دستم از کار افتاد، اما برای معذرتخواهی، آن زندگی رفته دوباره به سراغم آمد.
هوش مصنوعی: به صورت گرم و دوستانه از من سوالی کرد که مانند شمع در حال ذوب شدن از شرم، خجالت کشیدم.
هوش مصنوعی: آیا چیزی از آبادانی در جهان باقی میماند وقتی که ویرانیها بر دلها هجوم میآورند؟
هوش مصنوعی: چطور میتوانم از کسی که نیازی به کسی ندارد، تشکر کنم، در حالی که محبوب من با صدها نیاز به در آمد؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
غلام حلقه به گوش تو زار باز آمد
خوشی درو بنگر، کز ره دراز آمد
به لطف، کار دل مستمند خسته بساز
که خستگان را لطف تو در کار، ساز آمد
چه باشد ار بنوازی نیازمندی را؟
[...]
رسید مژده ی شادی که شاه باز آمد
خلاص یافت دل از غم که دلنواز آمد
نگارم ار چه بسی انتظار می فرمود
چو صد نگار کنونم ز در فراز آمد
مرا ز درد فراقش شکایتی می بود
[...]
سرشک شادی وصل ارچه جان گداز آمد
خوشم که دیگرم آبی بجوی باز آمد
بکعبه هر که ز بهر سجود شد ز درت
سری بسنگ زد آخر بعجز باز آمد
اگر چه عشق نخست از مجاز میخیزد
[...]
به من نه نامه از آن شوخ دلنواز آمد
همای رفته ز بخت بلند باز آمد
فکنده سر به زمین قاصدم به سوی تو رفت
چو دید قامت سرو تو سرفراز آمد
بجز ترانهٔ ناقوس نغمه راست نکرد
[...]
به کوی میکده هرکس که رفت باز آمد
ز قید هستی این نشئه بینیاز آمد
هزار شکر که ایران چو کبک زخمی باز
برون ز پنجه شاهین و شاهباز آمد
بگو که پنهان گردند قاطعان طریق
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.