گنجور

 
صائب تبریزی

شکوفه از افق شاخسار پیدا شد

ستاره سحر نوبهار پیدا شد

ز سبزه خط تراشیده چمن سر کرد

ز لاله خال لب جویبار پیدا شد

نشانه پی گلگون برق سیر بهار

ز مشرق جگر لاله زار پیدا شد

ز لاله در بن هر خار از ترشح ابر

هزار جرعه می بی خمار پیدا شد

نسیم پیرهن مصر شد ز فیض بهار

اگر ز دامن صحرا غبار پیدا شد

به زیر سقف نشستن ز بی شعوریهاست

کنون که سایه ابر بهار پیدا شد

ز خاک، ریشه اشجار از صفای بهار

چو رشته از گهر آبدار پیدا شد

ز جوش لاله گرانبار شد چنان دل سنگ

که تاب در کمر کوهسار پیدا شد

درین چمن به نسب نیست زادگی صائب

ز خار و خس گل آتش عذار پیدا شد