گلی که بلبل ما برگ عیش ازو دارد
هزار مرحله افزون به رنگ و بو دارد
خبر کسی که ازان حسن عالم آرا یافت
به هر طرف که کند روی، رو به او دارد
به آبرو ز حیات ابد قناعت کن
که خضر وقت بود هرکه آبرو دارد
به فکر پا سر آزادگان نمی افتد
که سرو، پای به گل در کنار جو دارد
دو هفته گرمی هنگامه اش نباشد بیش
علاقه هر که چو بلبل به رنگ و بو دارد
میان خوف و رجا حالتی است عارف را
که خنده در دهن و گریه در گلو دارد
ز حرف حالت بی مغز را توان دریافت
که در پیاله بود هرچه در کدو دارد
به سرو سرکشی افتاده است کار مرا
که رفتن دل من حکم آب جو دارد
ز سیر عالم بالا نمی شود غافل
چه شد که سرو به گل پای جستجو دارد
نخورده کرد سیه مست عندلیبان را
چه باده غنچه این باغ در سبو دارد؟
به چاره ساز ز بیچارگی توان پیوست
ترحم است بر آن کس که چاره جو دارد
فغان که آب نگردیده دل چو شبنم گل
کشش توقع ازان آفتاب رو دارد
امید لطف ز خورشید طلعتی است مرا
که آب زندگی آتش ز خوی او دارد
اگرچه سر به هوا اوفتاده آن خم زلف
خبر ز پیچش عشاق موبمو دارد
به هیچ رشته جان نیست تن پرستان را
علاقه ای که دل من به زلف او دارد
بجز سپند کز آتش نمی کند پروا
که ره به محفل آن ترک تندخو دارد؟
به هیچ چیز تسلی نمی شود صائب
که حرص عادت طفل بهانه جو دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و زیباییهای دلانگیز است که بلبل (نماد عاشق) از گل (نماد معشوق) لذت میبرد. شاعر به زیباییهای گل و بوی آن اشاره میکند و نشان میدهد که هر کسی که از این زیباییها آگاه باشد، دلبستهاش میشود. همچنین، شاعر به اهمیت آبرو و حیات ابدی اشاره کرده و میگوید که انسان باید به آبرو بسنده کند.
در الشعر، حال و هوای عارفانه نیز بیان میشود؛ حالتی که در آن عشق و ترس توأمان وجود دارد. شاعر از عشقش به معشوق و دلباختگیاش صحبت میکند و به این نکته اشاره دارد که امید و عشقش او را زنده نگه میدارد. در نهایت، شاعر بیان میکند که دل آشفته و عشق بیخود شده، خواستههایش با وجود تمام دردها و رنجها به قوت خود باقی است.
هوش مصنوعی: گلی که بلبل ما از آن لذت میبرد، در حقیقت دارای زیبایی و عطر فوقالعادهای است که در مراحل مختلف به آن افزوده میشود.
هوش مصنوعی: هر کس که زیبایی و جلوهگری او را دید، در هر جایی که برود، انگار آن زیبایی همیشه به سمت اوست و او را متوجه خودش میکند.
هوش مصنوعی: برای زندگی ابدی به آبرو و شخصیت خود راضی باش و بدان که هر کس آبرو داشته باشد، در زمان خود چون خضر (شخصیت معروف در فرهنگ) خواهد بود.
هوش مصنوعی: آزادگان هرگز به این فکر نمیافتند که مثل سرو، پایشان به گلهای کنار آب گیر کرده است.
هوش مصنوعی: اگر دو هفته از شادی و شور و هیجان آن نگذرد، کسی که مثل بلبل به عطر و زیبایی علاقه دارد، دلیلی برای عشق ورزیدن نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: در حالت بین ترس و امید، عارف به حالتی میرسد که همزمان لبخند بر لبانش نقش بسته و در دلش بغض و گریه وجود دارد.
هوش مصنوعی: حرف بیمعنی کسی را میتوان از محتوای آن دریافت کرد که در ظرفی (پیاله) تمام آنچه که در کدو (کدو تنبل) موجود است را جا داده است. در واقع، از سخنان بیاهمیت فرد، میتوان به درونمایه و وضعیت واقعی او پی برد.
هوش مصنوعی: دل من در آشفتگی و بیقراری بهسر میبرد، انگار که انجام رفتن و دور شدن از محبوب به معنای جستجوی آب است، چیزی که حیات و زندگی را به همراه دارد. این نشان میدهد که احساس من نسبت به عشق و دوری از آن، بسیار عمیق و ضروری است.
هوش مصنوعی: از دنیای بالاتر غافل نمیشود، پس چه شده که سرو به دنبال گل است و به جستجو پرداخته است؟
هوش مصنوعی: چرا پرندگان را مست و شیدا میکند؟ مگر نه اینکه این باغ چه نوشیدنی خوش بویی در خود دارد؟
هوش مصنوعی: اگر کسی به دنبال حل مشکل خود باشد، باید به او کمک کرد و بر او ترحم کرد، زیرا این نشاندهندهی بیپناهی اوست.
هوش مصنوعی: ای وای که دل مانند شبنم، با امید به گرمای خورشید چشمانتظار است، اما هنوز مانند آب از شدت غم نگردیده است.
هوش مصنوعی: از خورشید امیدی به لطف دارم، چون چهرهاش برای من مانند آب زندگی است که ویژگیهای آتشین دارد.
هوش مصنوعی: هرچند که او سرش پایین است و ظاهراً بیتوجه به اطراف، اما آن خم موهایش به خوبی از پیچیدگی عشق و احساساتی که در دل عاشقان دارد، خبر میدهد.
هوش مصنوعی: تن پرستان هیچ علاقهای به هیچ رشته و پیوندی ندارند، اما دل من به زلف او شدیدا وابسته است و عشق میورزد.
هوش مصنوعی: جز از آتش و سوزش چیزی نمیترسد که راهی به محفل آن دختر زیبا و تندخو دارد؟
هوش مصنوعی: صائب هیچ چیز نمیتواند او را آرام کند، زیرا مانند کودکانی که همیشه به دنبال بهانه هستند، او نیز همیشه آرزوها و خواستههایی در سر دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میان باغ گل سرخهای و هو دارد
که بو کنید دهان مرا چه بو دارد
به باغ خود همه مستند لیک نی چون گل
که هر یکی به قدح خورد و او سبو دارد
چو سال سال نشاطست و روز روز طرب
[...]
کسی که سلسلهٔ زلف مشکبو دارد
کجا به حلقهٔ عشّاق سر فرو دارد
گدای میکده را حاصلی ز هستی نیست
به غیر دست که در گردن سبو دارد
دلا مراد دل خود ز غیر دوست مجو
[...]
به بی تکلفی آن عارفی که خو دارد
نظر به بندد از آن گل که رنگ و بو دارد
ببین بجذبه نسبت که خامه دو زبان
همیشه الفت با صفحه دورو دارد
کسیکه بنده عشقست بی نشان نبود
[...]
خوشم به باده گلگون که رنگ او دارد
رگی ز تلخی آن یار تندخو دارد
سر بریده شبنم به آفتاب رسید
همان امید مرا گرم جستجو دارد
چگونه جلوه کند آفتاب یکرنگی؟
[...]
سرم ز مستی عشق تو های و هو دارد
دل از خیال تو با خویش گفتوگو دارد
شراب از آن ید بیضا حلال و شیرینست
طهور باد که طعم سقا همو دارد
چه سان طرب بکند دل که ساقیش لب تست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.