کسی که دل به خیال تو در گرو دارد
به هر نفس که برآرد حیات نو دارد
نمیرسد به زبان خموش آسیبی
خط مسلمی این خوشه از درو دارد
مکن تعجب اگر نیست چرخ را آرام
کز این پیاده بسی چرخ در جلو دارد
همیشه عید بود در سرای آن قانع
که در نظر لب نانی چو ماه نو دارد
گل از ترانه بلبل به خاک و خون غلتید
سخن ازوست که گوش سخن شنو دارد
هنر ز فقر کند در لباس عیب ظهور
که نان گندم درویش طعم جو دارد
در آن مقام که مقصود بینشان باشد
خطر ز سنگ نشان بیش راهرو دارد
دلیل تیرهدلان فکرهای بیمغزست
که سیل از خس و خاشاک پیشرو دارد
دل دو نیم برد زیر خاک چون گندم
علاقه هرکه به این نشئه نیم جو دارد
ز هم نمیگسلد کاروان ملک عدم
کجا جهان وجود این برو برو دارد؟
ز جذب عشق بود بیقراری صائب
که موج را کشش بحر، خوش جلو دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میان باغ گل سرخهای و هو دارد
که بو کنید دهان مرا چه بو دارد
به باغ خود همه مستند لیک نی چون گل
که هر یکی به قدح خورد و او سبو دارد
چو سال سال نشاطست و روز روز طرب
[...]
کسی که سلسلهٔ زلف مشکبو دارد
کجا به حلقهٔ عشّاق سر فرو دارد
گدای میکده را حاصلی ز هستی نیست
به غیر دست که در گردن سبو دارد
دلا مراد دل خود ز غیر دوست مجو
[...]
به بی تکلفی آن عارفی که خو دارد
نظر به بندد از آن گل که رنگ و بو دارد
ببین بجذبه نسبت که خامه دو زبان
همیشه الفت با صفحه دورو دارد
کسیکه بنده عشقست بی نشان نبود
[...]
خوشم به باده گلگون که رنگ او دارد
رگی ز تلخی آن یار تندخو دارد
سر بریده شبنم به آفتاب رسید
همان امید مرا گرم جستجو دارد
چگونه جلوه کند آفتاب یکرنگی؟
[...]
سرم ز مستی عشق تو های و هو دارد
دل از خیال تو با خویش گفتوگو دارد
شراب از آن ید بیضا حلال و شیرینست
طهور باد که طعم سقا همو دارد
چه سان طرب بکند دل که ساقیش لب تست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.