گنجور

 
صائب تبریزی

کسی که دل به خیال تو در گرو دارد

به هر نفس که برآرد حیات نو دارد

نمی‌رسد به زبان خموش آسیبی

خط مسلمی این خوشه از درو دارد

مکن تعجب اگر نیست چرخ را آرام

کز این پیاده بسی چرخ در جلو دارد

همیشه عید بود در سرای آن قانع

که در نظر لب نانی چو ماه نو دارد

گل از ترانه بلبل به خاک و خون غلتید

سخن ازوست که گوش سخن شنو دارد

هنر ز فقر کند در لباس عیب ظهور

که نان گندم درویش طعم جو دارد

در آن مقام که مقصود بی‌نشان باشد

خطر ز سنگ نشان بیش راهرو دارد

دلیل تیره‌دلان فکرهای بی‌مغزست

که سیل از خس و خاشاک پیشرو دارد

دل دو نیم برد زیر خاک چون گندم

علاقه هرکه به این نشئه نیم جو دارد

ز هم نمی‌گسلد کاروان ملک عدم

کجا جهان وجود این برو برو دارد؟

ز جذب عشق بود بی‌قراری صائب

که موج را کشش بحر، خوش جلو دارد

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
مولانا

میان باغ گل سرخ‌های و هو دارد

که بو کنید دهان مرا چه بو دارد

به باغ خود همه مستند لیک نی چون گل

که هر یکی به قدح خورد و او سبو دارد

چو سال سال نشاطست و روز روز طرب

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
خیالی بخارایی

کسی که سلسلهٔ زلف مشکبو دارد

کجا به حلقهٔ عشّاق سر فرو دارد

گدای میکده را حاصلی ز هستی نیست

به غیر دست که در گردن سبو دارد

دلا مراد دل خود ز غیر دوست مجو

[...]

کلیم

به بی تکلفی آن عارفی که خو دارد

نظر به بندد از آن گل که رنگ و بو دارد

ببین بجذبه نسبت که خامه دو زبان

همیشه الفت با صفحه دورو دارد

کسیکه بنده عشقست بی نشان نبود

[...]

صائب تبریزی

خوشم به باده گلگون که رنگ او دارد

رگی ز تلخی آن یار تندخو دارد

سر بریده شبنم به آفتاب رسید

همان امید مرا گرم جستجو دارد

چگونه جلوه کند آفتاب یکرنگی؟

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
فیض کاشانی

سرم ز مستی عشق تو های و هو دارد

دل از خیال تو با خویش گفت‌وگو دارد

شراب از آن ید بیضا حلال و شیرینست

طهور باد که طعم سقا همو دارد

چه سان طرب بکند دل که ساقیش لب تست

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه