گنجور

 
صائب تبریزی

چه باده غنچه این باغ در سبو دارد؟

که هر نواطلبی برگ عیش ازو دارد

نمی توان به اثر از بهار قانع شد

وگرنه سنبل و گل آب و تاب ازو دارد

وضوی عشق همین دست شستن از دنیاست

به آبرو بود آن کس که این وضو دارد

چو عنکبوت ترا کار ریسمان بازی است

دل تو تا رگ خامی ز آرزو دارد

سخن ز راه نر بی غبار می خیزد

وگرنه طوطی ما راه گفتگو دارد

ز خود برون شدن ما به جوش دل بسته است

ز چشمه قوت رفتار آب جو دارد

چو مور دست سلیمان بود بر او زندان

به آستان قناعت کسی که خو دارد

به دوستان چه نویسم که سر برون آرند؟

مرا که خامه ز بخت سیاه مو دارد

به آفتاب ز افتادگی توان پیوست

وگرنه شبنم ما پای جستجو دارد

در آب تلخ، صدف تلخکام ازان نشود

که رخنه لبش از خاموشی رفو دارد

مرا به حلقه دامی است هر نفس سر و کار

خوش آن اسیر که یک طوق در گلو دارد

به صدق هرکه نهد سر به پای خم صائب

همیشه در ته سر دست چون سبو دارد

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
مولانا

میان باغ گل سرخ‌های و هو دارد

که بو کنید دهان مرا چه بو دارد

به باغ خود همه مستند لیک نی چون گل

که هر یکی به قدح خورد و او سبو دارد

چو سال سال نشاطست و روز روز طرب

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
خیالی بخارایی

کسی که سلسلهٔ زلف مشکبو دارد

کجا به حلقهٔ عشّاق سر فرو دارد

گدای میکده را حاصلی ز هستی نیست

به غیر دست که در گردن سبو دارد

دلا مراد دل خود ز غیر دوست مجو

[...]

کلیم

به بی تکلفی آن عارفی که خو دارد

نظر به بندد از آن گل که رنگ و بو دارد

ببین بجذبه نسبت که خامه دو زبان

همیشه الفت با صفحه دورو دارد

کسیکه بنده عشقست بی نشان نبود

[...]

صائب تبریزی

خوشم به باده گلگون که رنگ او دارد

رگی ز تلخی آن یار تندخو دارد

سر بریده شبنم به آفتاب رسید

همان امید مرا گرم جستجو دارد

چگونه جلوه کند آفتاب یکرنگی؟

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
فیض کاشانی

سرم ز مستی عشق تو های و هو دارد

دل از خیال تو با خویش گفت‌وگو دارد

شراب از آن ید بیضا حلال و شیرینست

طهور باد که طعم سقا همو دارد

چه سان طرب بکند دل که ساقیش لب تست

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه