گنجور

 
صائب تبریزی

سرخوش از صحبت ارباب هوس می آید

شعله طور ز دلسوزی خس می آید

ناکسی بین که سر از صحبت من می پیچد

سر زلفی که به دست همه کس می آید

ای گل شوخ که در شیشه گلابت کردند

هیچ یادت ز اسیران قفس می آید؟

روی گردان نشود صافدل از دشمن خویش

آخر آیینه به بالین نفس می آید

صائب از گردش چرخ است فغان دل ما

می رود محمل و آواز جرس می آید

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
سلیم تهرانی

کاروانی دگر از مصر هوس می‌آید

مژدهٔ یوسفی از بانگ جرس می‌آید

طالع شهرت پروانه بلا شد در عشق

ورنه بی‌تابی او از همه‌کس می‌آید

چون صبا بوی سر زلف تو آرد گستاخ

[...]

فیاض لاهیجی

از ره کوی تو چون بانگ جرس می‌آید

جان بر لب شده از بوی تو پس می‌آید

جذبة شوق چو آهنگ کشش ساز کند

شعله پروازکنان بر سرِ خس می‌آید

غیر اگر ز آتش دل سوخته باشد، که هنوز

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه