چون قلم بر سر غمنامه هجران آید
دل به جان، آه به لب، اشک به مژگان آید
گر شب هجر سیاهی شود و آه قلم
نامه شوق محال است به پایان آید
موج ساکن نشود قلزم بی پایان را
سخن شوق به پایان به چه عنوان آید؟
تا نیفتد به دو چشم تو مرا چشم، دگر
چه خیال است مرا خواب به مژگان آید؟
مژده وصل مگر مانع رفتن گردد
خسته ای را که ز هجر تو لب جان آید
چون گل از دست نگارین تو چون یاد کنم
چاکم از سینه جلوریز به دامان آید
کشت امید مرا ابر بهار دگرست
قاصدی کز سر کویت عرق افشان آید
گر بداند که چه خون می خورم از تنهایی
دل شب بر سر من مست و غزلخوان آید
چه نظر بر دل صد پاره ما خواهد کرد؟
لاله رویی که خراجش ز گلستان آید
گریه ای سر کنم از درد که آن سرو روان
همره قافله اشک به دامان آید
چشم یعقوب مرا پیرهن بینایی است
هر غباری که ز کوی تو خرامان آید
خنده شیشه می بر تو گران می آید
به چه امید کسی بر سر افغان آید
چه بهشتی است که تا پای در آن کوی نهم
یارم از خانه برون دست و گریبان آید
از غریبی دل من باز نیاید صائب
مگر آن روز که یارم به صفاهان آید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از غم و درد فراق معشوق صحبت میکند. او با قلم خود غمنامهای مینویسد و دلش پر از آه و اشک است. شاعر میگوید که عشق و شوق هرگز به پایان نمیرسند و حتی در شبهای تاریک هجر نیز امید هنوز زنده است. او به حسرتی که در دل دارد اشاره میکند و میگوید که تا زمانی که چشمش به چشم معشوق نیفتد، خواب آرامی نخواهد داشت. دلش به درد فراق میسوزد و او از گلی که یاد معشوقش را زنده میکند، میگوید که سینهاش را میشکافد. در نهایت، شاعر از حال دلش در تنهایی و غریبیش میگوید و به امیدی که روزی معشوقش به سراغش میآید، اشاره میکند. این شعر نشاندهنده عمق عشق و اشتیاق و همچنین درد جدایی است.
هوش مصنوعی: زمانی که قلم بر روی دلنوشتههای ناراحتی از جدایی مینویسد، دل پر از غم میشود، آهی از عمق وجود بر لبها میآید و اشکی از چشمان سرازیر میشود.
هوش مصنوعی: اگر شب جدایی تاریک شود و درد ناشی از آن بیپایان باشد، نامهای که پر از شوق و اشتیاق است هرگز به پایان نخواهد رسید.
هوش مصنوعی: موجی که در دریا میتپد هرگز آرام نمیگیرد، پس عشق و شوق چگونه میتواند به پایان برسد یا در قالبی مشخص بیاید؟
هوش مصنوعی: تا زمانی که در چشمان تو نینجامم، چشم دیگری برایم چه معنا دارد؟ دیگر چه خیالی میتواند داشته باشد که خواب به مژگان تو بیافتد؟
هوش مصنوعی: خبر ملاقات تو مبادا مانع از رفتن شود برای کسی که از دوریات به تنگ آمده و به مرز جان رسیده است.
هوش مصنوعی: وقتی به یاد زیبایی تو میافتم، مانند گلی که در دستم باشد، دلم میشکند و اشکهایم به دامانم میریزد.
هوش مصنوعی: باران بهار امیدهای مرا میروید، و پیامی که از کوی تو میآید، به من زندگی و شادابی میبخشد.
هوش مصنوعی: اگر بداند که چه قدر از تنهایی و درد در شب رنج میبرم، این دلِ غمگین بیقرار با حالتی سرمست و شعرخوان پیش من میآید.
هوش مصنوعی: آیا گل زیبای ما به دل شکستهمان نگاهی خواهد کرد؟ زیبایی که با هدیهای از گلستان به ما میرسد.
هوش مصنوعی: از شدت درد و غم، گریهای را شروع میکنم که آن درخت بلند و زیبای من با اشکهایم همسفر میشود و به دامنم خواهد رسید.
هوش مصنوعی: چشم من مانند پیراهن یعقوب است که به من بینایی و دقت میدهد. هر ذره غباری که از مسیر تو عبور کند، برایم قابل مشاهده و مهم است.
هوش مصنوعی: اگر کسی در زندگیاش به خندیدن و شادی فکر کند، این کار برای او هزینهبر خواهد بود. بنابراین، باید به این نکته توجه کرد که هیچکس به خاطر دلنگرانی دیگران، دلیلی برای آسیب رساندن به خود ندارد.
هوش مصنوعی: بهشتی که وقتی قدم به آن میگذارم، یارم با دستها و دستانش از خانه بیرون میآید و به سمتم میآید، چقدر زیبا و دلنشین است.
هوش مصنوعی: دل من از غریبی آرام نمیگیرد، مگر اینکه روزی محبوبم به اصفهان بیاید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر که را دانهٔ نار تو به دندان آید
هر دم از چشمهٔ خضرش مدد جان آید
کو سکندر که لب چشمهٔ حیوان دیدم
تا به عهد تو سوی چشمهٔ حیوان آید
عقل سرکش چو ببیند لب و دندان تو را
[...]
آخر این تیره شب هجر به پایان آید
آخر این درد مرا نوبت درمان آید
چند گردم چو فلک گرد جهان سرگردان؟
آخر این گردش ما نیز به پایان آید
آخر این بخت من از خواب درآید سحری
[...]
وقت آنست که بلبل به گلستان آید
هر که عاشق بود از خانه به بستان آید
غنچه در پوست نگنجد ز نشاط می و رود
تا که از طرف گلستان به شبستان آید
راستی گل به وفا یار مرا می ماند
[...]
ازرخت در نظرم باغ وگلستان آید
وز لبت در دهنم چشمه حیوان آید
روی خوب تو گر اسلام کند بروی عرض
همچو دین بت شکند کفر ومسلمان آید
گر رخ خویش بعشاق نمایی یک شب
[...]
گر بتحریر ستم نامه هجران آید
خامه ام پیشتر از نامه بپایان آید
بسکه در راه طلب سستی ازو می بیند
جرس از همرهی ناله با فغان آید
از بد و نیک جهان خرم و غمگین نشوم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.