بد درونان که به همواری ظاهر سمرند
همه چون آب تنک، پرده سنگ خطرند
دستگیری نتوان داشت توقع ز غریق
اهل دنیا همه درمانده تر از یکدگرند
نه همین سبزه درین راهگذر پامال است
بیشتر تیغ زبانان جهان پی سپرند
عمر جاوید خضر را به نظر می آرند
آه ازین مردم عالم که چه کوته نظرند!
یک حباب است سپهر از قدح لبریزش
زان می ناب که صاحب نظران بیخبرند
نیست از جانب معشوق حجابی صائب
اینقدر هست که دلباختگان بیجگرند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به نقد و تفکر عمیق درباره وضعیت درونی انسانها و تفاوتهای ظاهری آنها میپردازد. شاعر به تصویر میکشد که بسیاری از افراد به ظاهر خوب و آرام به نظر میرسند، اما در باطن به شدت درگیر خطر و مشکلات هستند. او اشاره میکند که در دنیای واقعی، افراد از یکدیگر ناامیدترند و نمیتوان به آنها در زمان بحران امید داشت. همچنین، شاعر با استفاده از نمادهایی چون سبزه و تیغ زبان، به تندی و آسیبپذیری انسانها اشاره میکند. عمر جاوید و آگاهی نسبت به حیات واقعی، تنها برای عدهای خاص قابل درک است و در واقع بیشتر مردم به کوتاهنظری دچارند. شاعر در نهایت به معشوق و عشق اشاره میکند و میگوید که چرایی مشکلات در عشق به خاطر نادانی و بیتوجهی عاشقان است.
هوش مصنوعی: افرادی که با نیتهای نادرست و ظاهری آرام به دیگران نزدیک میشوند، درست مانند آب که به نظر صاف و آرام میرسد، ولی در واقع زیر آن خطر و مهلت وجود دارد.
هوش مصنوعی: کسی که در دریا غرق شده، نمیتواند از دیگران کمک بخواهد، زیرا افراد در این دنیا همگی در مشکلات خود گرفتار و درماندهتر از یکدیگر هستند.
هوش مصنوعی: این سبزه که در این مسیر لگدمال میشود، تنها نشانهای از واقعیت است. در حقیقت، بیشتر افرادی که زبان تیز دارند و به دنبال برتری هستند، به این دنیا آمدهاند تا از خود محافظت کنند.
هوش مصنوعی: عمر طولانی خضر را برای دیگران قابل مشاهده و درک میکنند، ولی آه از این مردم که چقدر محدود فکر میکنند!
هوش مصنوعی: جهان همچون یک حبابی است که از جامی پر از شراب ناب شکل گرفته است و اهل نظر و خرد از این حقیقت غافلند.
هوش مصنوعی: معشوق هیچ مانعی ندارد، بلکه دلباختگان به قدری شجاعت ندارند که بتوانند عشق خود را ابراز کنند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
این رقیبان که بر این گنبد پیروزه درند
گرچه زیرند گهی جمله، همیشه زبرند
گر رقیبان به بصر تیز بوند از بر ما
این رقیبان سماوی همه یکسر بصرند
نامشان زی تو ستاره است ولیکن سوی من
[...]
بچگان ما مانندهٔ شمس و قمرند
زانکه همصورت و همسیرت هر دو پدرند
تابناکند ازیرا که دو علوی گهرند
بچگان آن بنسبتر که ازین باب گرند
ساقیا باده بده تا طرب از سر گیرند
پیش کاین تاج مه از تارک شب برگیرند
شاهدان شمع ز کاشانه برون اندازند
قدسیان مشعله هفت فلک درگیرند
نیکوان پرده بر انداخته در رقص آیند
[...]
آمد آن فصل که در وی همه جز مل نخورند
و آمد آن روز که مرغان همه جز گل نچرند
دلبران بوسه به عشاق دراین فصل دهند
بیدلان پرده اندیشه در این فصل درند
گل و لاله چو رخ و عراض معشوق شدند
[...]
دنیی آن قدر ندارد که بر او رشک برند
یا وجود و عدمش را غم بیهوده خورند
نظر آنان که نکردند در این مشتی خاک
الحق انصاف توان داد که صاحبنظرند
عارفان هر چه ثباتی و بقایی نکند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.