نمک صبح در آن است که خندان باشد
بخیه ظلم است به زخمی که نمایان باشد
نقش هستی نتوان در نظر عارف یافت
عکس در بحر محال است نمایان باشد
عکس از آیینه تصویر به جایی نرود
حسن فرش است در آن دیده که حیران باشد
شور سودای من از شورش مجنون کم نیست
حلقه چشمی اگر سلسله جنبان باشد
تیر باران حوادث برد از هوش مرا
شیر را خواب فراغت به نیستان باشد
سخی آن است که بی رنج طلب دنیا را
به گدا بخشد و شرمنده احسان باشد
صبر بر زخم زبان کردن و خامش بودن
در ره کعبه دل خار مغیلان باشد
در بساطی که خزف جلوه گوهر دارد
صرفه جوهری آن است که حیران باشد
خاک در چشمش اگر نعمت الوان خواهد
هر که را لخت دلی بر سر مژگان باشد
جگر گرم نبخشند به هر کس صائب
این نه لعلی است که در کوه بدخشان باشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به مضامین فلسفی و عاطفی میپردازد و مفاهیم عمیقی را در خود جای داده است. شاعر به زیبا بودن زندگی و تن دادن به زخمها و دردها اشاره میکند و بیان میکند که ظاهر زندگی، حقیقتی عمیقتر را در خود پنهان دارد. او با استفاده از تمثیلهای گوناگون به مسائلی چون محبت، سخاوت، صبر و چالشهای روزگار میپردازد. در نهایت، شاعر تأکید میکند که انسان واقعی آن است که در شرایط سخت و با صبر، در خدمت دیگران باشد و هرگز از سخاوت و احسان دریغ نکند.
هوش مصنوعی: درد و رنج یک زخم وقتی بیشتر میشود که به آن توجه شود و به آن خندید. این بیان میکند که هیچ چیزی بدتر از آن نیست که زخمهای عاطفی و دردهای درونی را به تمسخر بگیریم.
هوش مصنوعی: هستی را نمیتوان در نظر عارف بهراحتی مشاهده کرد، مانند عکسی که در دریاچهای از ناامیدی و محال قابل رویت باشد.
هوش مصنوعی: تصویر در آیینه تنها یک بازتاب است و به جایی نمیرود. زیبایی مانند فرشی است که در آن دیده میشود و باعث شگفتی میشود.
هوش مصنوعی: شور و شوق من به اندازه جنون و آشفتگی مجنون است، حتی اگر فقط یک حلقه چشم باشد که حرکتی دارد.
هوش مصنوعی: حوادث و مشکلات زندگی مرا از تمرکز و هوشیاری خارج کرد. مانند اینکه شیر در زمان استراحتش در مرتع، خواب عمیقی را تجربه میکند.
هوش مصنوعی: انسان بزرگوار و بخشنده کسی است که بدون زحمت و تلاشی دنیایی را برای دیگران فراهم کند و از این کار احساس خجالت کند.
هوش مصنوعی: تحمل سخنان زشت و بیاحترامی کردن و سکوت اختیار کردن در مسیر محبت و عشق، همچون تحمل خارهای تند و زننده در راهی است که به مقصود دل میرسد.
هوش مصنوعی: در جمعی که ظاهرش درخشان و زیباست، حقیقتاً آن کسی باید حیران و متفکر باشد که به عمق موضوع آگاهی دارد.
هوش مصنوعی: اگر کسی دلش به عشق کسی گشوده باشد، حتی اگر خاک در چشمانش باشد، او نعمتهای گوناگونی را خواهد یافت.
هوش مصنوعی: دلگرمی و محبت را به هر کسی نمیبخشند، صائب. این احساسات مانند سنگ قیمتی نیستند که هر جا بتوانی پیدا کنی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تادلم درخم آن زلف پریشان باشد
چه عجب کارمن اربی سروسامان باشد
قدرآن زلف پریشان تومن دانم وبس
کین کسی داندکونیز ریشان باشد
لعل توچون سردندان کندازخنده سپید
[...]
ز اول روز که مخموری مستان باشد
شیخ را ساغر جان در کف دستان باشد
پیش او ذره صفت هر سحری رقص کنیم
این چنین عادت خورشیدپرستان باشد
تا ابد این رخ خورشید سحر در سحرست
[...]
هر نسیمی که ز خاک در جانان باشد
چون دم روح قدس مایه ده جان باشد
تا بمیدان لطافت ذقنش گوی زند
قامت اهل دل از عشق چو چوگان باشد
جان بدو دادم و دل از سر تحسین میگفت
[...]
تا به کی در دل من درد تو پنهان باشد
تا کیم آتش سودای تو در جان باشد
درد ما به نکند هیچ مداوای طبیب
زآنکه او را لب جان بخش تو درمان باشد
مشکل اینست که بی روی تو نتوانم زیست
[...]
تا دل آشفته آن زلف پریشان باشد
دل شوریده من واله و حیران باشد
روی جان را بتوان دیدن و خرم گشتن
گر دلت آینه نیر عرفان باشد
سر توحید توان گفت به هشیاران؟ نی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.