گنجور

 
صائب تبریزی

چشم ناقص گهران بر زر و زیور باشد

زینت ساده دلان پاکی گوهر باشد

پرده چشم خدابین نشود خودبینی

مرد را آینه زندان سکندر باشد

خود حسابان نگذارند به فردا کاری

عید این طایفه روزی است که محشر باشد

گشت در سنگ ملامت به تن زارم پنهان

رشته شیرازه جمعیت گوهر باشد

جلوه شاهد غیبی به تو رو ننماید

خانه چشم تو چندان که مصور باشد

غم افسر نخورند اهل خرابات مغان

سر گران چون ز می ناب شد افسر باشد

اهل مسجد ز خرابات سیه مست ترند

گردش سبحه در او گردش ساغر باشد

شمع و پروانه به دلگرمی هم می سوزند

شعله خواهش ما نیست که یک سر باشد

هوس گلشن فردوس ندارد صائب

هر که را گوشه میخانه میسر باشد

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
کمال‌الدین اسماعیل

ای بزرگی که بر علم تو ظاهر باشد

هر چه مدفون زوایای سرایر باشد

هر زمان کلک تو چون آب فرو می خواند

هر چه بر صفحة اسرار ضمایر باشد

گام بر تارک خورشید گزارد ز شرف

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از کمال‌الدین اسماعیل
صائب تبریزی

قبله زن صفتان آینه زر باشد

مرد را آینه زندان سکندر باشد

از خموشی دهن غنچه پر از زر باشد

صدف از بسته لبی مخزن گوهر باشد

در سپرداری سیمین بدنان آفتهاست

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
سیدای نسفی

میل خوبان ز اسیران به توانگر باشد

در چمن غنچه گل را سخن از زر باشد

هر که دارد لب خاموش توانگر باشد

دهن غنچه همه عمر پر از زر باشد

روز و شب در نظر زنده دلان یکرنگ است

[...]

جویای تبریزی

خلعت بی طمعی زیب هنرور باشد

آبرو شمع نهانخانه گوهر باشد

صبح از صدق صفا فیض جهانگیری یافت

هر که دل را کند آیینه سکندر باشد

اینقدر خاک تمنا چه فشانی بر دل؟

[...]

فروغی بسطامی

هر که در عشق چو من عاجز مضطر باشد

جای رحم است بر او گر همه کافر باشد

قاتلی خون مرا ریخت که مقتولش را

باز بر سر هوس ضربت دیگر باشد

گر صبا دم زند از مشک ختن عین خطاست

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه