گنجور

 
صائب تبریزی

خمار می مرا در گوشه میخانه می‌سوزد

شراب من چو داغ لاله در پیمانه می‌سوزد

کند تأثیر سوز عشق در شاه و گدا یکسان

که بید و عود را آتش به یک دندانه می‌سوزد

ندارد گرمی هنگامه ما حاجت شمعی

درین عشرت‌سرا پروانه از پروانه می‌سوزد

از آن رخسار آتشناک داغی بر جگر دارم

که بیش از آشنا بر من دل بیگانه می‌سوزد

کند در چشم مردم خواب را افسانه گر شیرین

ز شیرینی مرا در دیده خواب افسانه می‌سوزد

نگه دارد خدا از چشم بد آن آتشین‌رو را

که در بیرون در از پرتوش پروانه می‌سوزد

ندارد حاصل بی‌جذبه کوشش، ورنه هر موجی

نفس در جستن آن گوهر یکدانه می‌سوزد

مکن پهلو تهی از سوختن تا دیده ور گردی

که سازد فاش را ز غیب را چون شانه می‌سوزد

غم دنیا خوری بیش از غم عقبی، نمی‌دانی

که قندیل حرم بی‌جا درین بتخانه می‌سوزد

به فکر کلبه تاریک ما صائب نمی‌افتد

چراغ آشنا رویی که در هر خانه می‌سوزد

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
فضولی

دل اغیار بر من از غم جانانه می‌سوزد

ز جور آشنا بر من دل بیگانه می‌سوزد

اگر سوزد دل پروانه خواهد بر زبان آرد

زبان شمع را سوز دل پروانه می‌سوزد

نزد ای شمع در فانوس آتش سوز بسیارت

[...]

صائب تبریزی

شعار حسن تمکین، شیوه عشق است بیتابی

به پایان تا رسد یک شمع، صد پروانه می‌سوزد

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
ابوالحسن فراهانی

مرا لب‌های آتشناک آن جانانه می‌سوزد

که گر بر لب نهد ساغر لب پیمانه می‌سوزد

دلا این گریه بی‌حاصل بود چندین چه می‌ریزی

ز بیرون آب کاتش در درون خانه می‌سوزد

ز غیرت گر برم سر شمع را هر لحظه معذورم

[...]

سیدای نسفی

ز رشکِ کلبهٔ من کعبه و بتخانه می‌سوزد

تو در یک خانه آتش می‌زنی صد خانه می‌سوزد

تو می با غیر می‌نوشی و می‌گردم کبابت من

تو شمع انجمن می‌گردی و پروانه می‌سوزد

به جسم و جان من ای برق بی‌پروا مروت کن

[...]

جویای تبریزی

چو شمع جلوه شب‌ها عارض جانانه می‌سوزد

نگه در دیده‌ام بی‌تاب چون پروانه می‌سوزد

سراپا محشر پروانه‌ام بی‌شمع رخساری

به تن هر قطره خونم بس که بی‌تابانه می‌سوزد

دمی بی‌شغل عشقت نیست دل در سینه می‌دانم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه