گنجور

 
صائب تبریزی

در چراغ دیدهٔ من آب روغن می‌شود

بخت چون باشد چراغ از آب روشن می‌شود

در تجرد رشته واری از تعلق سهل نیست

سوزنی در راه عیسی سد آهن می‌شود

می‌توانم رفت سویش در لباس گردباد

گر غبار دل چنین پیراهن تن می‌شود

دشمن آیینه‌بینش بود خط غبار

از غبار خط او چون چشم روشن می‌شود؟

خونبهای لاله نتوان خواست از باد سحر

خون عاشق کی و بال طرف دامن می‌شود؟

صائب از فریاد بلبل شد پریشان خاطرم

این سزای آن که از گلخن به گلشن می‌شود

 
 
 
صائب تبریزی

روح چون تن‌پرور افتد عاقبت تن می‌شود

آب در آهن چو لنگر کرد آهن می‌شود

عشق چون خورشید بر ذرات باشد مهربان

عید پروانه است هر شمعی که روشن می‌شود

میوهٔ شیرین اگر پیدا شود در سرو و بید

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
سلیم تهرانی

هرکه دلتنگ است کی در عشق چون من می‌شود

کز دلم تا بگذرد پیکان چو سوزن می‌شود

بسته راه روشنی بر کلبهٔ تاریک ما

گر سراسر چون کبوترخانه، روزن می‌شود

در شکستم مصلحت‌ها هست، ورنه در جهان

[...]

واعظ قزوینی

ای که پرچین جبهه‌ات، از حرف مردن می‌شود

خانه از مرگ تو فردا، پر ز شیون می‌شود

ای که با نام کفن، خود را نسازی آشنا

این قبا آخر تو را پیراهن تن می‌شود

طالع فیروز خواهی، مهربانی کن بخلق

[...]

سیدای نسفی

سینه ام چون لاله داغ از سیر گلشن می شود

گل اگر بر سر زنم گلمیخ آهن می شود

سنبل از نظاره من دود گلخن می شود

تیره بختم کانچنان از طالع من می شود

جویای تبریزی

حسن صوتی آتش افروز دل من می شود

این چراغ از شعلهٔ آواز روشن می شود

می توان در رفتن از خود بیشتر برداشت فیض

مرغ را زان دست در پرواز دامن می شود

با حریف تندخو دایم خموشی پیشه ام

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه