عاقبت کار نظربازان به سامان می شود
گرد مجنون سرمه چشم غزالان می شود
نه فلک تنگ است بر خورشید عالمتاب عشق
لیک از کوچکدلی در ذره پنهان می شود
روز ما نسبت به شب برقی است کز ابر سیاه
می نماید گوشه ابرو و پنهان می شود
نیست جان کاملان را در تن خاکی قرار
می رود آسایش از گوهر چو غلطان می شود
هر که صائب چشم پوشد از پسند خویشتن
عالم پرخار در چشمش گلستان می شود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی و عمق عشق پرداخته و نشان میدهد که با وجود مشکلات و تنگناها، عشق میتواند به روشنی و زیبایی تبدیل شود. او به سرنوشت نظربازان اشاره میکند که در نهایت به مقصود میرسند، و بیان میکند که با چشمپوشی از خودپسندی، میتوان دنیا را به دنیایی پر از گل و زیبایی تبدیل کرد. همچنین، او به این نکته میپردازد که عشق واقعی از محدودیتهای ظاهری فراتر میرود و در عمق وجود انسانها نهفته است.
هوش مصنوعی: در پایان کار کسانی که به زیباییها توجه دارند، به نتیجهای خوب خواهند رسید و مانند مجنونی که عاشق است، چشمانشان به زیباییها مینگرد.
هوش مصنوعی: عشق جهانتابی مانند خورشید دارد، اما به خاطر ترس و تنگنظری برخی از افراد، این عشق حتی در کوچکترين چیزها نیز پنهان میشود.
هوش مصنوعی: روز ما روشن و پرنور است، مانند درخششی که از گوشه ابروی ابر سیاه نمایان میشود و سپس ناپدید میگردد.
هوش مصنوعی: آرامش و آسایش واقعی در وجود انسانهای کامل نمیتواند در تن خاکی و مادی پیدا شود، چرا که این وجود مادی همچون جواهری است که در حال غلتیدن و تغییر است و نمیتواند هویت و آرامش واقعی را به آنها بدهد.
هوش مصنوعی: هر فردی که از خواستهها و تمایلات شخصی خود چشمپوشی کند، دنیای پر از ناراحتی و سختی را به مانند یک باغ زیبا و گلستان خواهد دید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زلف گرد آور که بازم دل پریشان میشود
روی پنهان کن که بازم دیده حیران میشود
عقل و هوش و دل خیالت برد و جانم منتظر
تا هنوز از نرگس مستت چه فرمان میشود!
تا کیم سوزی که هر صبحی دعای صبر خوان
[...]
حسن را گر ناز او کالای دکان میشود
زود نرخ جان درین بازار ارزان میشود
طبع آلایش گزینی کادم بیچاره داشت
جبرئیل از پرتوش آلوده دامان میشود
صبر بیحاصل که جز عشق و مشقت هیچ نیست
[...]
خاک غربت در مذاقم آب حیوان میشود
صبح روشن خاطر از شام غریبان میشود
گرچه ننگ از نام ما داری چه شد، گاهی بپرس
لایق یاد ار نباشد خرج نسیان میشود
دیده ام تا سرکشیهایی خطت، در حیرتم
[...]
هر چه در دل نقش بندد آدمی آن می شود
خاک مجنون زود بازیگاه طفلان می شود
لاله و ریحان نگیرد جای درد و داغ عشق
ورنه بر پروانه هم آتش گلستان می شود
از مروت نیست ما لب تشنگان را سوختن
[...]
گر گشایم لب دمی، عالم پر افغان میشود
گر کنم دور آستین از دیده، طوفان میشود
پنبه برخواهم گرفت از داغهای خویشتن
مژده ده پروانه را کامشب چراغان میشود
تا مباد از پیش من بر هم خورد بازار ابر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.