کار ما از ساغر پرمی به سامان می شود
مجلس ما از گل ابری گلستان می شود
ناخن الماس ازکارم سری بیرون نبرد
مشکل من کی به سعی سوزن آسان می شود؟
یوسف این زخمی که داری از عزیزان وطن
مرهمش خاکستر شام غریبان می شود
جای هر نیشی که از دست تو دارم بر جگر
گر به هم دوزند صد زخم نمایان می شود
بر سر خاک شهیدان شمع آهی برده ایم
خون ما با دامنی دست و گریبان می شود
صائب از تنگ دهان یار پیش دل مگو
طفل ما بدخوست بهر هیچ گریان می شود!
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شعر به توصیف حال و روز شاعر و مشکلات او میپردازد. او از ساغری میگوید که زندگیاش را تغییر میدهد و از مجالس پر از گل و زیبایی سخن میگوید. شاعر احساس میکند که حوادث و دردهایش به سادگی حل نمیشوند و او زخمهای عمیق عاطفی و اجتماعی را تجربه کرده است. همچنین اشاره به یاد و خاطره شهیدان میکند و از درد ناشی از جدایی و مشکلات میگوید. در نهایت، شاعر به ضعفهای خود اشاره میکند و بر غم و اندوهش تأکید میورزد.
هوش مصنوعی: با نوشیدن جامی از شراب، کار ما به بهترین شکل پیش میرود و جمع ما با گلهای معطر، شاداب و دلانگیز میشود.
هوش مصنوعی: ناخن الماس نشاندهنده قدرت و استحکام است و در اینجا به نوعی به مشکلات سخت و چالشهایی اشاره دارد که به سادگی حل نمیشوند. میگوید که با تلاش و کوشش، حتی مشکلات بزرگ هم ممکن است کمی آسانتر شوند، اما در نهایت همچنان نیاز به زحمت دارد.
هوش مصنوعی: عزیزم، این جراحتی که از کسانی که دوستشان داری برداشتهای، با خاکستر سرزمین غریبانی که از آن دوری، درمان میشود.
هوش مصنوعی: هر زخم و آسیبی که از تو به دل دارم، اگر همه آنها را کنار هم بگذارند، صد تا زخم بر روی جگر نمایان خواهد شد.
هوش مصنوعی: در کنار خاک شهدای عزیز، با اندوهی عمیق ایستادهایم. خون ما به نوعی با دامن این یاد و خاطره مرتبط میشود و ما همواره در انزوا و درد ناشی از این فقدان قرار داریم.
هوش مصنوعی: به خاطر تنگ نظری و سختگیری معشوق، بهتر است دل خود را از گفتن موضوعات ناراحتکننده دور نگه داریم. چون مثل یک کودک بدخلق، به دلایل بیمورد و کوچک، گریه و شکایت میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زلف گرد آور که بازم دل پریشان میشود
روی پنهان کن که بازم دیده حیران میشود
عقل و هوش و دل خیالت برد و جانم منتظر
تا هنوز از نرگس مستت چه فرمان میشود!
تا کیم سوزی که هر صبحی دعای صبر خوان
[...]
حسن را گر ناز او کالای دکان میشود
زود نرخ جان درین بازار ارزان میشود
طبع آلایش گزینی کادم بیچاره داشت
جبرئیل از پرتوش آلوده دامان میشود
صبر بیحاصل که جز عشق و مشقت هیچ نیست
[...]
خاک غربت در مذاقم آب حیوان میشود
صبح روشن خاطر از شام غریبان میشود
گرچه ننگ از نام ما داری چه شد، گاهی بپرس
لایق یاد ار نباشد خرج نسیان میشود
دیده ام تا سرکشیهایی خطت، در حیرتم
[...]
هر چه در دل نقش بندد آدمی آن می شود
خاک مجنون زود بازیگاه طفلان می شود
لاله و ریحان نگیرد جای درد و داغ عشق
ورنه بر پروانه هم آتش گلستان می شود
از مروت نیست ما لب تشنگان را سوختن
[...]
گر گشایم لب دمی، عالم پر افغان میشود
گر کنم دور آستین از دیده، طوفان میشود
پنبه برخواهم گرفت از داغهای خویشتن
مژده ده پروانه را کامشب چراغان میشود
تا مباد از پیش من بر هم خورد بازار ابر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.