زودتر دل جمع گردد چون پریشان می شود
چون شود سی پاره قرآن ختم آسان می شود
زخمی تیغ تو شادیمرگ گردد از نشاط
آنچنان کز خنده زخم گل نمایان می شود
مصحف ناطق شد از خط صفحه رخسار یار
مور گویا در کف دست سلیمان می شود
سروها چون سبزه خوابیده می آید به چشم
در خیابانی که قد او خرامان می شود
آب و رنگ چهره او را اگر قسمت کنند
بی سخن گلگونه چندین گلستان می شود
می شود در لقمه اول ز جان خویش سیر
بر سر خوان لئیمان هر که مهمان می شود
کفر را زنار من شیرازه جمعیت است
گر نباشم من دوصد بتخانه ویران می شود
از ضعیفان می شود پشت زبردستان قوی
شعله آتش ز خار و خس به سامان می شود
آه گاه از دل زداید زنگ و گه زنگ آورد
ابر گاه از باد جمع و گه پریشان می شود
از ستون هر چند می گردد عمارت پایدار
خانه دولت خراب از چوب دربان می شود
می رود از یاد مردم هر که شد قدش دو تا
قامت خم گشته صائب طاق نسیان می شود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان حالاتی از دنیا و انسانها میپردازد. در ابیات ابتدایی، به دلشکستگی و پریشانی اشاره میشود که با جمع شدن دل و ختم قرآن، آرامش پیدا میشود. همچنین، زخمهایی که شادی میآورند و خندههایی که زخم گل را نمایان میکند، به جذابیتهای زندگی اشاره دارد.
شاعر به الوهیت و زیبایی غزل میپردازد و از چهرهی دوست به عنوان نشانهای از علم و فهم یاد میکند. در ادامه، به قیاس سرو و سبزه و زیباییهای طبیعت اشاره میشود و اینکه چگونه آب و رنگ چهرهی محبوب میتواند گلستانی از گلها را به وجود آورد.
شعر به مهمانی و غذای خوشمزه نیز میپردازد و یادآور میشود که در زندگی، برخی ناز و نعمتها فراموش میشوند. همچنین، از قدرت و ضعف انسانها و نحوهی تأثیر آنها بر یکدیگر صحبت میشود. در پایان، به زوال و فراموشی در اثر گذر زمان اشاره میشود و اینکه چگونه یاد انسانها به تدریج کمرنگ میشود.
در کلیت، شعر بیانگر نوعی تداوم و ناپایداری در زندگی است و به زیباییها و تلخیهای آن میپردازد.
هوش مصنوعی: زمانی که دل و فکر آدمی متمرکز و منظم باشد، کارها آسانتر انجام میشود. اما وقتی که ذهن در هم و برهم باشد، انجام حتی کارهای ساده هم دشوار میشود.
هوش مصنوعی: زخمی که تیغ تو بر جان میزند، بهقدری شادی و نشاط به همراه دارد که میتواند مرگ را به جشن تبدیل کند. همچنان که زخم گل از خندیدن نمایان میشود، شادابی آن زخم هم هویدا خواهد شد.
هوش مصنوعی: در اینجا به زیبایی و جذابیت چهره محبوب اشاره شده است. چهره او به قدری زیبا و تاثیرگذار است که مانند یک کتاب ناطق صحبت میکند و افکاری عمیق را به تصویر میکشد. همچنین، اشاره به داستان سلیمان و موریانه به نماد قدرت و سخنوری اشاره دارد که در دستان او قرار دارد. به طور کلی، این بیان به عظمت و جاذبه چهره محبوب پرداخته است.
هوش مصنوعی: سروها مانند گیاهان سبز به آرامی در خیابان حرکت میکنند و قد بلندشان باعث زیبایی خاصی میشود.
هوش مصنوعی: اگر بخواهند آب و رنگ چهره او را تقسیم کنند، بدون شک به اندازهی چندین گلستان گل خواهد شد.
هوش مصنوعی: هر کسی که به مهمانی لئیمان برود، در لقمه اول از جان خودش سیر میشود.
هوش مصنوعی: من اعتقاد دارم که اگر من نباشم، هیچ چیز نمیتواند این جمعیت را حفظ کند. در غیاب من، حتی اگر دو صد معبد وجود داشته باشد، آنها هم ویران خواهند شد.
هوش مصنوعی: از افرادی که ضعیفتر هستند، میتوان به قدرت و توانمندیهای افراد قویتر تکیه کرد. حتی آتش که میتواند خطرناک باشد، از گیاهان بیخود و بیارزش نیز به وجود میآید و به طور کلی میتواند منجر به نظم و ساماندهی شود.
هوش مصنوعی: گاهی اوقات دل را آرامش میبخشد و گاهی هم مثل ابر، سر و صدایش بلند میشود. بعضی اوقات به خاطر باد جمع و مرتب میشود و در مواقعی هم ناگهانی به هم میریزد.
هوش مصنوعی: هر چند که ساختمان با ستونهای محکم ساخته شده باشد، اما اگر دربان درب آن را به درستی نگهداری نکند، حکومت و نظام سیاسی ممکن است به خطر بیفتد و خراب شود.
هوش مصنوعی: هر کس که به دلیل خمیده شدن قامتش از نظر مردم افتاد، به تدریج از یادها میرود و فراموش میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زلف گرد آور که بازم دل پریشان میشود
روی پنهان کن که بازم دیده حیران میشود
عقل و هوش و دل خیالت برد و جانم منتظر
تا هنوز از نرگس مستت چه فرمان میشود!
تا کیم سوزی که هر صبحی دعای صبر خوان
[...]
حسن را گر ناز او کالای دکان میشود
زود نرخ جان درین بازار ارزان میشود
طبع آلایش گزینی کادم بیچاره داشت
جبرئیل از پرتوش آلوده دامان میشود
صبر بیحاصل که جز عشق و مشقت هیچ نیست
[...]
خاک غربت در مذاقم آب حیوان میشود
صبح روشن خاطر از شام غریبان میشود
گرچه ننگ از نام ما داری چه شد، گاهی بپرس
لایق یاد ار نباشد خرج نسیان میشود
دیده ام تا سرکشیهایی خطت، در حیرتم
[...]
هر چه در دل نقش بندد آدمی آن می شود
خاک مجنون زود بازیگاه طفلان می شود
لاله و ریحان نگیرد جای درد و داغ عشق
ورنه بر پروانه هم آتش گلستان می شود
از مروت نیست ما لب تشنگان را سوختن
[...]
گر گشایم لب دمی، عالم پر افغان میشود
گر کنم دور آستین از دیده، طوفان میشود
پنبه برخواهم گرفت از داغهای خویشتن
مژده ده پروانه را کامشب چراغان میشود
تا مباد از پیش من بر هم خورد بازار ابر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.