جان مشتاقان غبار جسم را صرصر بود
زودتر آخر شود شمعی که روشنتر بود
مردم کوته نظر در انتظار محشرند
دیده روشندلان آیینه محشر بود
باد هستی را زسر بیرون کن از طوفان مترس
بادبان چون جمع سازد خویش را لنگر بود
پرده امید باشد ناامیدیهای ما
خیمه تبخاله ما بر لب کوثر بود
در زمان ما که بیمهری قیامت می کند
دامن مادر به طفلان دامن محشر بود
بیشتر شکرلبان عهد دشمن پرورند
ورنه از خط نسبت طوطی چرا کمتر بود؟
نیست صائب راه بر افلاک جان تیره را
قسمت خاک است هر دردی که در ساغر بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آن پری نشگفت اگر از خوبرویان سر بود
گر بنفشه پر گر و از سنبلش افسر بود
شکر لؤلؤ نمایست آن لب رامش فزای
گر میان شکر اندر چشمه کوثر بود
اندر آن بالا و روی او پدید آید همی
[...]
آفرین بادا بر آن کس کو ترا در بر بود
و آفرین بادا بر آن کس کو ترا در خور بود
آفرین بر جان آن کس کو نکو خواهت بود
شادمان آن کس که با تو در یکی بستر بود
جان و دل بردی به قهر و بوسهای ندهی ز کبر
[...]
گر بسوزد گو بسوز و ور نوازد گو نواز
عاشق آن به کومیان آب و آتش در بود
تا بدان اول بسوزد پس بدین غرقه شود
چون ز خود بی خود شود معشوقش اندر بر بود
تا سرم باشد تمنای توام در سر بود
پادشا باشم گرم خاک درت افسر بود
روزگار از زلف تو بادا پریشان روز و شب
تا دل بد روز من هر دم پریشان تر بود
من خورم خونابه هجران و بیزارم،ازآنک
[...]
عیش ما کم نیست گر اشکی به چشم تر بود
شوق سرشارست تا این باده در ساغر بود
نکهت گل، دام اگر دارد همان برگ گل است
رهزن پرواز مشتاق تو بال و پر بود
با غبار فقر سازد هر کجا روشن دلی است
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.