یوسف ما در دل چه بر سر بازار بود
این گل از صبح ازل شیدایی دستار بود
پیشطاق شهرت از شعر بلندم رتبه یافت
اینچنین زلفی رخ این صفحه را در کار بود
کوه و صحرا پر شد از آوازه زنجیر من
پای صحرا گرد مجنون کی به این پرگار بود؟
صائب این طرز سخن را از کجا آورده ای؟
هر که را دیدیم داغ طرز این اشعار بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به حال و هوای یوسف و زیبایی او اشاره میکند، و میگوید که از آغاز، جذابیت و شیدایی او محسوس بوده است. او از موفقیت خود در شعر گفتن و ستایش یوسف صحبت میکند و میگوید که آوازهاش در کوه و دشت پیچیده است. شاعر به این نکته اشاره دارد که هیچکس نمیتواند به اندازه او در بیان این احساسات موفق باشد و در نهایت از منبع الهام خود برای این اشعار سوال میکند.
هوش مصنوعی: یوسف ما در دل چه حالی داشت، در حالی که این گل از آغاز آفرینش، به زیبایی و جذابیت مشهور بوده است.
هوش مصنوعی: شعر بلند من باعث شهرت و اعتبارم شده است، همانطور که زلفهای زیبای کسی میتواند تصویر را زیباتر کند.
هوش مصنوعی: کوه و دشت پر شده از صدای زنجیر من. اما آیا مجنون واقعاً نیاز به این دایره و محدوده دارد که در آن بچرخد؟
هوش مصنوعی: صائب، از کجا این سبک حرف زدن را یاد گرفتهای؟ هر کسی را که دیدهایم، تحت تأثیر این نوع شعرها بوده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای خوش آن وقتی که آن بدعهد با ما یار بود
این متاع درد را در کوی او بازار بود
بوستانها کاندر او بودیم خوش با دوستان
آن همه گلها تو پنداری سراسر خار بود
بارها بینم به خود آن عیش را یاد آورم
[...]
دوش چشم من به خواب و بخت من بیدار بود
شب همه شب مونس جانم خیال یار بود
دیدمش در خواب چون بیدار شد بخت اندکی
اینقدر زین بخت خواب آلود هم بسیار بود
لعل او در خنده هر باری که شکربار گفت
[...]
دوش جانم در هوای آن خط و رخسار بود
شب همه شب در سرم سودای زلف یار بود
با وجود روی جان افروز و قددلربات
عاشقان را از بهشت و حور و طوبی عار بود
مونس دردت نه تنها این زمانم کز ازل
[...]
دوش چشمم هم به خواب از فکر و هم بیدار بود
در میان خواب و بیداری دلم با یار بود
گرچه بود از هر دو جانب بر دهن مهر سکوت
ناز او را با نیاز من سخن بسیار بود
کار من دامن گرفتن کار او دامن کشی
[...]
دوش در کویی عجب بی لطفیی در کار بود
تیغ در دست تغافل سخت بی زنهار بود
رفتن و ناآمدن سهل است با خود خوش کنیم
دیده را نادیده کرد و رفت این آزار بود
رسم این میباشد ای دیر آشنای زود سر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.