گنجور

 
صائب تبریزی

از سعادت در دماغش بیضه پندار بود

مغز مغرور هما را استخوان در کار بود

عشق در هر دل که شمع بیقراری بر فروخت

اولین پروانه اش مهر لب اظهار بود

خانه ما در پناه پستی دیوار ماند

ورنه سیلاب حوادث سخت بی زنهار بود

گفتم از گردون گشاید کار من، شد بسته تر

آن که روشنگر تصور کردمش زنگار بود

تا دماغ ما به هوش آمد جهان افسرده گشت

عید طفلان بود تا دیوانه در بازار بود

سرو در قید رعونت ماند از آزادگی

عجب ما را گوشمال بندگی در کار بود

پرده گوش اجابت شبنم از سیماب داشت

بلبل بی طالع ما تا درین گلزار بود

شب که بی روی تو در پیمانه می می ریختم

خنده مینا به گوشم ناله بیمار بود

تا فکندم بار خلق از دوش، افتادم زپای

کشتی من در گرانباری سبکرفتار بود

تا نیفتادم، ندیدم کعبه مقصود را

در میان ما همین استادگی دیوار بود

نیست حق تربیت صائب به من آیینه را

طوطی من در حریم بیضه خوش گفتار بود

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
امیرخسرو دهلوی

ای خوش آن وقتی که آن بدعهد با ما یار بود

این متاع درد را در کوی او بازار بود

بوستانها کاندر او بودیم خوش با دوستان

آن همه گلها تو پنداری سراسر خار بود

بارها بینم به خود آن عیش را یاد آورم

[...]

جامی

دوش چشم من به خواب و بخت من بیدار بود

شب همه شب مونس جانم خیال یار بود

دیدمش در خواب چون بیدار شد بخت اندکی

اینقدر زین بخت خواب آلود هم بسیار بود

لعل او در خنده هر باری که شکربار گفت

[...]

اسیری لاهیجی

دوش جانم در هوای آن خط و رخسار بود

شب همه شب در سرم سودای زلف یار بود

با وجود روی جان افروز و قددلربات

عاشقان را از بهشت و حور و طوبی عار بود

مونس دردت نه تنها این زمانم کز ازل

[...]

محتشم کاشانی

دوش چشمم هم به خواب از فکر و هم بیدار بود

در میان خواب و بیداری دلم با یار بود

گرچه بود از هر دو جانب بر دهن مهر سکوت

ناز او را با نیاز من سخن بسیار بود

کار من دامن گرفتن کار او دامن کشی

[...]

وحشی بافقی

دوش در کویی عجب بی لطفیی در کار بود

تیغ در دست تغافل سخت بی زنهار بود

رفتن و ناآمدن سهل است با خود خوش کنیم

دیده را نادیده کرد و رفت این آزار بود

رسم این می‌باشد ای دیر آشنای زود سر

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه