ای خوش آن وقتی که آن بدعهد با ما یار بود
این متاع درد را در کوی او بازار بود
بوستانها کاندر او بودیم خوش با دوستان
آن همه گلها تو پنداری سراسر خار بود
بارها بینم به خود آن عیش را یاد آورم
کاین همان مرغی ست یارب کاندر آن گلزار بود
می که گفتم چاشنی کن نی گمان بود بد
لیک مقصودم دوای سینه افگار بود
گر دلم دشمن گرفتی اینچنینش هم مسوز
کاخر ار امروز دشمن گشت، وقتی یار بود
دوش بیرون ریختم خونابه دل پیش چشم
عقل را محرم نکردم کاندر آن اغیار بود
دیده گر فردا مرا خصمی کند بر حق بود
زانکه مسکین بهر من بسیار شب بیدار بود
تا نگویی، ساقیا، کز می چنین بی خود شدم
داروی بیهوشیم آن شکل و آن رفتار بود
بیم تیغم نیست، لیکن این سر کم بخت را
دوست می دارم، که زیر پای تو بسیار بود
شب همی گشتم عسس، بگرفت در کویت مرا
درد کردش دل، ز بس نالیدن من زار بود
خسروا، دل بد مکن از نامرادیهای دهر
کاسمان را کین همه با مردم هشیار بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به یاد روزهای خوشی میافتد که با یار خود گذرانده است و حالا احساس درد و جدایی میکند. او به بوستانهایی اشاره میکند که در کنار دوستانش پر از گل و سرور بودند، اما اکنون همه چیز را چون خار میبیند. او به یاد میآورد که عیش و نوش گذشتهاش چه خوش بود و به دنبال دارویی برای دل شکستۀ خود میگردد. همچنین، به دشمنیهای زمانه اشاره میکند و میگوید که اگر دلی از او گرفته شود، دلیلی بر آن دارد که روزی یار بوده است. شاعر در نهایت از درد جدایی و سختیهای زندگی گلهمند است و خاطرنشان میکند که رفتار و شکل یار برایش مانند دارویی بوده که حالا از او بیخبر است. او نسبت به مشکلات زندگی امیدوار است، ولی تأکید میکند که عشق و دوستی همیشه در پایین پای او بوده است.
هوش مصنوعی: خوشا به حال زمانی که آن انسان بیوفا همپیمان ما بود، در آن زمان این درد و رنج که مانند کالا بود، در کوچه و محله او رونق داشت.
هوش مصنوعی: در روزهایی که با دوستان در باغها خوشحال بودیم و از زیبایی گلها لذت میبردیم، اکنون به نظر میرسد که تمام آن زیباییها فقط خاری بیش نبوده است.
هوش مصنوعی: بارها به یاد آن لذتها میافتم که این همان پرندهای است، خداوندا، که در آن باغ گل بود.
هوش مصنوعی: می که دربارهاش صحبت میکردم، نمیدانستم که بدی دارد، اما هدفم این بود که درد دلهای دلشکسته را درمان کنم.
هوش مصنوعی: اگر دلم را دشمن گرفتی، اینطور سوز نکن، زیرا اگر امروز دشمن گشت، زمانی هم یار بود.
هوش مصنوعی: دیروز احساسات قلبیام را بروز کردم، اما به دلیل اینکه این احساسات متعلق به دیگران بود، عقل را در جریان قرار ندادم.
هوش مصنوعی: اگر فردا کسی با من دشمنی کند، حق با اوست، زیرا آن مسکین به خاطر من شبهای زیادی را بیدار مانده است.
هوش مصنوعی: ساقی، تا زمانی که نگویی، من به خاطر این شراب چقدر مست و بیهوش شدم. دلیل این حال و رفتار من همان شکل و شمایل تو بود.
هوش مصنوعی: من از تیزی شمشیر نگران نیستم، اما این سر بدبخت را دوست دارم، زیرا زیر پای تو بسیار بوده است.
هوش مصنوعی: در شب، نگهبان در کوچه مرا گرفت و از شدت نالههایم دلش به حال من سوخت.
هوش مصنوعی: ای خسرو، دل خود را از ناکامیهای روزگار ناراحت نکن چرا که همه این موارد برای افرادی باهوش و آگاه شناخته شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دوش چشم من به خواب و بخت من بیدار بود
شب همه شب مونس جانم خیال یار بود
دیدمش در خواب چون بیدار شد بخت اندکی
اینقدر زین بخت خواب آلود هم بسیار بود
لعل او در خنده هر باری که شکربار گفت
[...]
دوش جانم در هوای آن خط و رخسار بود
شب همه شب در سرم سودای زلف یار بود
با وجود روی جان افروز و قددلربات
عاشقان را از بهشت و حور و طوبی عار بود
مونس دردت نه تنها این زمانم کز ازل
[...]
دوش چشمم هم به خواب از فکر و هم بیدار بود
در میان خواب و بیداری دلم با یار بود
گرچه بود از هر دو جانب بر دهن مهر سکوت
ناز او را با نیاز من سخن بسیار بود
کار من دامن گرفتن کار او دامن کشی
[...]
دوش در کویی عجب بی لطفیی در کار بود
تیغ در دست تغافل سخت بی زنهار بود
رفتن و ناآمدن سهل است با خود خوش کنیم
دیده را نادیده کرد و رفت این آزار بود
رسم این میباشد ای دیر آشنای زود سر
[...]
شب که جانم خسته از بیم وداع یار بود
نالههای خفته در دل بر لبم بیدار بود
لخت لخت دل ز مژگان سوی چشمم بازگشت
بینوا گویی چو من لب تشنه دیدار بود
کاروان گریه گویی از جگر آمد که دوش
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.