رزق هر کس چون صدف از عالم بالا بود
فارغ از چین جبین موجه دریا بود
از دو عالم در گذشتم تا شدم فرد از جهان
زور بر راه آورد چون راهرو تنها بود
محو گردد نقش هستی دل چو گردد صیقلی
جوهر فولاد در آیینه ناپیدا بود
سرمه بیداری دزدست خواب پاسبان
می رود ایمان به غارت دل چو نابینا بود
گر فتد بینا و نابینا به چاهی از قضا
زان میان خجلت نصیب دیده بینا بود
نیست صدر و آستان در مجلس روشندلان
جای کف مانند عنبر بر سر دریا بود
از تبسم چون دهد پیوند دلها را به هم؟
آن که از چین جبین شیرازه دلها بود
گفتگوی طوطیان صائب سراسر قالبی است
هر که بی تعلیم می گوید سخن گویا بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بررسی مفهوم رزق و تقدیر پرداخته است. او میگوید که رزق هر انسان همچون صدفی از آسمان نازل میشود و هیچ ارتباطی به ظاهریات ندارند. شاعر از گذراندن مراحل زندگی و رسیدن به درک عمیق صحبت میکند و اشاره میکند که هویت و وجود انسان با دقت و پاکی ذهن روشن میشود. همچنین، او به تفاوت بین بینایان و نابینایان اشاره میکند و میگوید در مجالس روشندلان، تفاوتها محو است. در نهایت، او به عشق و ارتباطات انسانی تأکید میکند و بر اهمیت آموزش در گفتار تأکید میورزد.
هوش مصنوعی: رزق هر فرد مانند مروارید از آسمان میبارد و به هیچوجه تحت تأثیر ظاهر یا حرکات دنیا نیست.
هوش مصنوعی: من از دو جهان عبور کردم و به عمق وجود خود رسیدم، به طوری که قدرتی پیدا کردم که با وجودی تنها بر مسیر خود پا بگذارم.
هوش مصنوعی: وقتی دل با پاکی و خلوص همراه شود، مانند جوهر فولاد که در آینه ناپدید میشود، نقش و نشانههای دنیایی از بین میروند.
هوش مصنوعی: آدمی که در خواب است و بیدار نمیشود، مانند دزدی است که در غفلت میگذرانید. در این حال، ایمان و عشق او از دلش به تاراج میرود، همچون فردی که در تاریکی و نابینایی است و نمیتواند چیزی ببیند.
هوش مصنوعی: اگر بینا و نابینایی به خاطر حوادث به چاهی بیفتند، در این میان، تنها بینا است که دچار خجالت خواهد شد.
هوش مصنوعی: در مجلس روشندلان، جایی برای خودپسندی و تظاهر وجود ندارد؛ مانند کف سطح دریا که بر روی آب است و هیچ جایگاهی برای خودنمایی ندارد.
هوش مصنوعی: هرگاه لبخند کسی باعث نزدیک شدن دلها به یکدیگر شود، آن شخص کسی است که با زیبایی ابروهایش ارتباط دلها را مستحکم میسازد.
هوش مصنوعی: گفتوگوهای طوطیها فقط در یک شکل خاص است و هر کسی که بدون آموزش صحبت کند، نمیتواند به خوبی صحبت کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ماه را ماند که اندر صدرهٔ دیبا بود
ماه کاندر صُدرهٔ دیبا بود زیبا بود
عاشقان را دل بهدام عنبرین کردست صید
صید دل باید چو دام از عنبر سارا بود
عنبر سارای او باشد نقاب لاله برگ
[...]
دیگرانرا عیش و شادی گرچه در صحرا بود
عیش ما هر جا که یار آنجا بُود آنجا بُود
هر دلی کز مهر آن مه روی دارد ذرّه یی
در گداز آید چو موم ار فی المثل خارا بود
سنبلت زانرو ببالا سر فرود آورده است
[...]
در دو عالم چون یکی دارندهٔ اشیا بود
هر یکی در ذات آن یکتای بی همتا بود
جنبش دریا اگر چه موج خوانندش ولی
در حقیقت موج دریا عین آن دریا بود
عقل کل موجود گشت اول به امر کردگار
[...]
اگر ماهی از سنگ خارا بود
شکار نهنگان دریا بود
بر دل بی آرزو زندان تن صحرا بود
چشمه سوزن به تار بی گره دریا بود
بر ندارد دانه در زیر زمین چشم از سحاب
خاکساران را نظر بر عالم بالا بود
خون همت را به جوش آرد لب خشک سؤال
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.