گنجور

 
خواجوی کرمانی

دیگرانرا عیش و شادی گرچه در صحرا بود

عیش ما هر جا که یار آنجا بُود آنجا بُود

هر دلی کز مهر آن مه روی دارد ذرّه یی

در گداز آید چو موم ار فی المثل خارا بود

سنبلت زانرو ببالا سر فرود آورده است

تا چو بالای تو دایم کار او بالا بود

هست در سالی شبی ایام را یلدا ولیک

کس نشان ندهد که ماهی را دو شب یلدا بود

تنگ چشمانرا نیاید روی زیبا در نظر

قیمت گوهر چه داند هر که نابینا بُود

از نکورویان هر آنچ آید نکو باشد ولی

یار زیباگر وفاداری کند زیبا بُود

حال رنگ روی خواجو عرضه کردم بر طبیب

ناردان فرمود از آن لب گفت کان صفرا بُود

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
امیر معزی

ماه را ماند که اندر صدرهٔ دیبا بود

ماه کاندر صُدرهٔ دیبا بود زیبا بود

عاشقان را دل به‌دام عنبرین کردست صید

صید دل باید چو دام از عنبر سارا بود

عنبر سارای او باشد نقاب لاله برگ

[...]

شاه نعمت‌الله ولی

در دو عالم چون یکی دارندهٔ اشیا بود

هر یکی در ذات آن یکتای بی همتا بود

جنبش دریا اگر چه موج خوانندش ولی

در حقیقت موج دریا عین آن دریا بود

عقل کل موجود گشت اول به امر کردگار

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از شاه نعمت‌الله ولی
شیخ بهایی

اگر ماهی از سنگ خارا بود

شکار نهنگان دریا بود

صائب تبریزی

بر دل بی آرزو زندان تن صحرا بود

چشمه سوزن به تار بی گره دریا بود

بر ندارد دانه در زیر زمین چشم از سحاب

خاکساران را نظر بر عالم بالا بود

خون همت را به جوش آرد لب خشک سؤال

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
جیحون یزدی

جشن میلاد شه دنیا و ما فیها بود

چرخ جان افشان زمین شادان جهان شیدا بود

باز پنداری کلیمی رب ارنی گوی شد

کز تجلی طور ایران سینه سینا بود

گرچه پشت آسمان برسجده کاخش دوتاست

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه