کی زلیخا را منور بوی پیراهن کند؟
شمع هیهات است پای خویش را روشن کند
سوختم ز افسردگیها، آتشین رویی کجاست؟
کز نگاه گرم شمع کشته را روشن کند
چشم بینا شهپر پرواز باشد روح را
از گریبان مسیحا سر برون سوزن کند
پرده غفلت شود از نرمی بستر زیاد
پای خواب آلود را بیدار کی دامن کند؟
بر برومندان مبر غیرت که دهقان فلک
آخر این گوساله ها را گاو در خرمن کند
از تحمل می توان مغلوب کردن خصم را
زیردست از چرب نرمی آب را روغن کند
صبر کن صائب به درد و داغ چون مردان که عشق
بر سمندر آتش سوزنده را گلشن کند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر به زیبایی و جاذبههای عشق و احساسات پرداخته شده است. شاعر با استفاده از تصاویری مانند زلیخا، شمع و مسیحا، احساس درونیش را بیان میکند. او به تنگناهای عشق، آتشین بودن احساسات و غم و اندوه اشاره میکند و از قدرت عشق برای تغییر و تلألؤ در زندگی صحبت میکند. شاعر میگوید که صبر و تحمل میتواند بر درد و رنج غلبه کند و در نهایت، با اشاره به قدرت عشق، به امیدواری و شادابی نیز اشاره میکند.
هوش مصنوعی: کی میتواند بوی خوش پیراهن زلیخا را مانند شمعی روشن کند؟ شمع هرگز نمیتواند پای خود را روشنی بخشد.
هوش مصنوعی: از غم و افسردگی میسوزم، کاش کسی با چهرهای آتشین و پرشور بیاید که با نگاه گرمش بتواند فضای تاریک و سردی را روشن کند.
هوش مصنوعی: چشم بصیرت مانند بال پرواز است و میتواند روح را از قید و بندها آزاد کند، همچون اینکه سوزنی در بدن مسیحا را از گرانباری آزاد کند.
هوش مصنوعی: زمانی که انسان در خواب عمیق و در حالت غفلت به سر میبرد، برخاستن از این حالت و ترک دنیای خواب و رویا دشوار است. در این حال، نرمی و راحتی بستر به هیچ وجه او را به بیداری وادار نمیکند و او را در حالتی خوابآلود نگه میدارد.
هوش مصنوعی: بهتر است که از حسادت و غیرت بیجا دست بردارید، چرا که در نهایت، نتیجه کارهای بیاساس به خودتان برمیگردد و حاصل زحمتهایتان به هدر میرود.
هوش مصنوعی: با صبر و شکیبایی میتوان بر دشمن غلبه کرد؛ همانطور که آب با نرمی و لطافت میتواند از روغن هم جلوتر بیفتد.
هوش مصنوعی: صبر کن، صائب، تا با گذر زمان درد و رنجی که تجربه میکنی، مانند مردان بزرگ، به تزیینی بدل شود که عشق حتی در سختترین شرایط میتواند شادی و زیبایی ایجاد کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا همی فرمان داور خاک را ساکن کند
تا همی تقدیر یزدان چرخ را گردان کند
گنبد پیروزه گون بااختران سیم رنگ
هر شبی تا روز وصف بی نوایی من کند
روزگار بینوایی وصل را هجران دهد
اتفاق تنگ دستی دوست را دشمن کند
صعب و تاریکست دوراز وصل تو شبهای من
[...]
هر شبی آهم حریم سدره را روشن کند
شاخ طوبی را درخت وادی ایمن کند
شد پریشان کار من از فکر آن نامهربان
مهربانی کو که اکنون فکر کار من کند
شد تنش ز آسیب تار و پود پیراهن فگار
[...]
چشم آن دارم که دولت باز رو در من کند
بار دیگر چشم امید مرا روشن کند
داورا من سال قحطی را بمرز اصفهان
کودکی دیدم بره کز ضعف دل شیون کند
موی رشکین روی و چرکین جسم پرچیم جان حزین
گفتی الحال این وجود اندر عدم مسکن کند
رحمتم برزحمتش آمد بمنزل بردمش
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.