زلف مشکینت که خون در ساغر ایمان کند
شانه را در یک سراسر پنجه مرجان کند
همچو نرگس دیده خورشید عالمتاب را
پرتو آن روی عالمسوز بی مژگان کند
چهره راز نهان پیداست از سیمای من
مهره گل را محبت گوهر رخشان کند
تا قیامت چشم نتواند فکندن پیش پا
هر که را نظاره بالای او حیران کند
چشم امید جهانی می پرد چون آفتاب
تا که را قسمت به خوان وصل او مهمان کند
خاک را میدان فکر دور گرد عشق نیست
گردباد ما مگر در خویشتن جولان کند
مرد خون خوردن نه ای، همکاسه گردون مشو
لقمه این سفره کار سنگ با دندان کند
گردباد از دشت بیرون رفت تا قد راست کرد
کیست جولانی به کام دل درین میدان کند؟
خاک اگر ما را برون افکند جای طعن نیست
این تنور خام تاکی حفظ این طوفان کند؟
بیشتر از گردش افلاک می نالند خلق
جنبش گهواره اینجا طفل را گریان کند
مور نتواند به گردش در نیام خاک گشت
هر که از جوهر در اینجا تیغ را عریان کند
می تواند کرد با ما مهربان اغیار را
آن که لطفش آتش نمرود را بستان کند
سوزن عیسی بپوشد چشم از نظاره اش
هر که را مژگان خوبان رخنه در ایمان کند
این جواب آن غزل صائب که ملا گفته است
اینک آن رویی که مهر و ماه را رخشان کند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به وصف زیبایی و جاذبه عشق و معشوق میپردازد. او زلفهای معشوق را به خونین کردن ساغر ایمان و شانه کردن آن با پنجههای مرجان تشبیه میکند. چشمان معشوق گونه نرگس را دارند و به سبب زیباییاش، هر نگریستنی حیرتزده میکند. چشم امید به وصل معشوق چشم دوخته و بیداری عاطفی و فکری انسانها را تصویر میکند. شاعر همچنین از درد و رنجهایی که عشق به همراه دارد صحبت میکند و بیان میکند که خاک و شرایط مادی نمیتوانند عشق را در هم بشکنند. او به ماهیت معنوی عشق و قدرت آن در ایجاد ارتباطات اشاره دارد و در نهایت اشارهای به روی معشوق میکند که نورانیتر از خورشید و ماه است. Overall, این شعر تجلیگذار زیبایی، عشق و چالشهای انسانی است.
هوش مصنوعی: زلفهای سیاه و زیبا تو، چنان تاثیری دارد که میتواند شوق و ایمان را در دل زنده کند. هنگامی که با شانهای به آرامی آنها را مرتب کنی، همچون پنجهای از مرجان، زیبایی و جذابیت بیشتری به آنها میبخشد.
هوش مصنوعی: چشمهای زیبا و جذاب مانند گل نرگس، نور خورشید را با نگاه خود میگیرند و این چهره دلفریب باعث میشود که نور آن حتی بدون مژهها هم درخشش داشته باشد.
هوش مصنوعی: چهرهی رازهای پنهان از چهرهی من نمایان است، مانند اینکه مهرهی گل با عشق، جواهر درخشان میشود.
هوش مصنوعی: تا ابد، چشم نمیتواند به پای کسی نگاه کند که خیره شدن به او، هر بینندهای را مبهوت و شگفتزده میکند.
هوش مصنوعی: چشم امید به آسمان جهانی مینگرد و مانند آفتاب میتابد، تا اینکه چه کسی را به مهمانی وصل خود دعوت کند.
هوش مصنوعی: زمین و دنیای فکر ما تحت تأثیر عشق قرار ندارد و تنها در درون خود میتوانیم شور و هیجان را تجربه کنیم.
هوش مصنوعی: سعی نکن که مثل یک انسان معمولی باشی و در برابر مشکلات و دشواریها تسلیم نشوی، چرا که زندگی و سرنوشت مانند یک سفره بزرگ است و برای بدست آوردن لقمهای از آن، نیاز به تلاش و سختی کشیدن داری.
هوش مصنوعی: یک گردباد از دشت خارج شد و قد راست کرد، آیا کسی هست که در این میدان به دلخواه خود جولانی کند؟
هوش مصنوعی: اگر خاک ما را از خود براند و دور کند، جای نگرانی نیست؛ زیرا این تنور خام چطور میتواند از این طوفان بزرگ محافظت کند؟
هوش مصنوعی: بیشتر از اینکه مردم از چرخش عالم و آسمان شکایت کنند، گریهی یک کودک در گهواره آنها را بیشتر آزار میدهد.
هوش مصنوعی: مور نمیتواند در زیر خاک بچرخد؛ زیرا هر کسی که از ذات خود به اینجا بیاید، باید حقیقت را با شجاعت بیابد.
هوش مصنوعی: کسی که میتواند با ما مهربان باشد و به دیگران نیکی کند، همان فردی است که قدرت و لطفش میتواند حتی آتش نمرود را خاموش کند.
هوش مصنوعی: هر کسی که نگاه به زیباییهای معشوق داشته باشد و به او دل ببندد، چشمانش مانند سوزن عیسی (یک نشانه از زیبایی و محبت) خواهد بود و این امر باعث میشود که ایمان او دچار تزلزل و شک شود.
هوش مصنوعی: این جمله به این معنی است که در پاسخ به شعر صائب که عرفا بیان کردهاند، اشاره به زیبایی و جذابیتی دارد که میتواند حتی خورشید و ماه را تحتالشعاع قرار دهد. به عبارتی دیگر، این توصیف از یک چهره یا ویژگی خاص است که از نظر درخشندگی و زیبایی، قابل مقایسه با فضاهای آسمانی نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
باد نوروزی همی آرایش بستان کند
تا نگارش چون نگارستان چینستان کند
مرزها را هر زمان پیراهن از مینا دهد
شاخها را هر زمان پیرایه از مرجان کند
ابر پنداری که با باد بهاری دشمن است
[...]
ماه من جَزع مرا بر زر عقیق افشانکند
چون به زیر لعل مروارید را پنهان کند
سازد از زلف و زَنَخ هر ساعتی چوگان و گوی
تا دل و پشت مرا چون گوی و چون چوگان کند
چون بتابد زلف او بر عارضشگویی همی
[...]
میل را بر تخته چون گاه رقم گردان کند
تیر گردون را به صنعت عاجز و حیران کند
از مجسم گر بترسد خصمش اندر ساعتی
طول و عرض و سمت آن از نقطهای برهان کند
جذر و کعبی را که نگشاد ایچ کس از بستگی
[...]
ای فلک قدری که هر شب رای رو شنت
دیدبانان افق را دیده ها حیران کند
آفرینش چون قلم سر بر خط فرمان نهد
چون دبیر خاص نامت بر سر فرمان کند
جاهت ار گیرد حضیض ماه را در اهتمام
[...]
اینک آن جویی که چرخ سبز را گردان کند
اینک آن رویی که ماه و زهره را حیران کند
اینک آن چوگان سلطانی که در میدان روح
هر یکی گو را به وحدت سالک میدان کند
اینک آن نوحی که لوح معرفت کشتی اوست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.