منعم از دلبستگی آزار دنیا میکشد
تا گهر دارد صدف تلخی ز دریا میکشد
در قیامت سر به پیش افکنده میخیزد ز خاک
هرکه اینجا گردن از بهر تماشا میکشد
جلوه معشوق خوشتر مینماید از کنار
موج ازآن گاهی عنان از دست دریا میکشد
در دل من درد را نشو و نمای دیگرست
زنگ بر آیینهام چون سرو بالا میکشد
رهرو عشق از بلای عشق نتواند گریخت
سر به دنبالش نهد خاری که از پا میکشد
بر بزرگان نیست تعظیم سبکروحان گران
چرخ با آن منزلت بار مسیحا میکشد
میکند در پرده گرد از دیده یعقوب پاک
آن که دامان خود از دست زلیخا میکشد
رهنوردان را سبکباری بود باد مراد
زود رخت خود به ساحل کف ز دریا میکشد
عقل عاشق را به راه حق دلالت میکند
کور اینجا از فضولی دست بینا میکشد
لذت پرواز در یک دم تلافی میکند
هر قدر سختی شرر در سنگ خارا میکشد
سهل مشمر هیچ کاری را که عقل دوربین
در گذار مرغ بیپر دام عنقا میکشد
گوشهچشمی که از وحشیغزالان دیده است
از سواد شهر صائب را به صحرا میکشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان چالشها و رنجهایی میپردازد که انسان در جهان با آنها مواجه است. شاعر نشان میدهد که دلبستگی به دنیا آزاردهنده است و فرد باید برای دستیابی به گوهر واقعی خود، از سختیها و تلخیها عبور کند. همچنین به روز قیامت اشاره میکند که در آن افرادی که در دنیا فقط به تماشا و لذت بپردازند، سرخود را پایین میاندازند.
شاعر به زیبایی معشوق اشاره میکند و میگوید که گاهی تأثیر عشق منجر به درد میشود. عشق و راهرفتن در مسیر آن، همواره دشواریهایی دارد که نمیتوان از آنها فرار کرد. در نهایت، شاعر به این نکته میرسد که عقل و درک عمیق در درک زیباییها و سختیها مهم است و نباید هیچ کاری را آسان گرفت، زیرا هر چیز نیازمند تلاش و فهم عمیق است.
هوش مصنوعی: کسی که از وابستگی به دنیا دوری میکند، برای به دست آوردن ارزشهای واقعی و گرانبها، باید سختیها و رکودهای زندگی را تحمل کند، همانطور که صدفها برای به دست آوردن مروارید باید دشواریهای دریا را پشت سر بگذارند.
هوش مصنوعی: در روز قیامت، کسانی که در زندگی دنیا به خاطر خودنمایی و تماشا کردن گردن خود را بالا بردهاند، از خاک سرشان را پایین میاندازند و به زمین مینگرند.
هوش مصنوعی: زیبایی معشوق از کنار دریا جذابتر به نظر میرسد، زیرا گاهی دریا کنترل خود را از دست میدهد.
هوش مصنوعی: در دل من، دردی وجود دارد که به شکلی متفاوت بروز میکند. وقتی که زنگ روی آینهام را پاک میکنم، مانند سرو که سر به بالا میکشد، احساس میکنم.
هوش مصنوعی: انسانی که در مسیر عشق قرار دارد، نمیتواند از مشکلات و سختیهای عشق فرار کند. او خود را دنبال میکند و همچون خارهای در راه، دشواریها را دیده و تحمل میکند.
هوش مصنوعی: برخی از افراد بزرگ و باعظمت نباید به کسانی که روحیهای سبک دارند ارج نهند، زیرا افرادی که در مقامهای بالا قرار دارند، با وجود مسئولیتهای سنگین، بار دشواریهایی چون بار مسیحا را به دوش میکشند.
هوش مصنوعی: کسی که خود را از تردید و وسوسهها دور نگه میدارد، مانند یعقوب که چشمانش را از زلیخا پوشاند و نفسش را از گناه حفظ کرد، به راحتی میتواند پاکی و تقوای خود را حفظ کند.
هوش مصنوعی: مسافران به کمک باد مناسب و سبکی بار خود، به سرعت به ساحل رسیده و از دریا فاصله میگیرند.
هوش مصنوعی: عقل به عاشق راه درست را نشان میدهد، اما فرد فضول نمیتواند در اینجا بینایی خود را به کار گیرد و بهتر است از کنجکاوی بپرهد.
هوش مصنوعی: لذت پرواز در یک لحظه میتواند تمامی سختیها و دردهایی را که در مسیر با آنها مواجه میشویم، جبران کند.
هوش مصنوعی: به راحتی هیچ کاری را پیشپا افتاده و کوچک ندان و از آن غافل نشو، زیرا عقل و درک عمیق میتواند در هر شرایطی به ما کمک کند، حتی وقتی که به ظاهر کارها ساده به نظر میرسند.
هوش مصنوعی: نگاه کردن به یک موجود زیبا و آزاد، مانند غزالی وحشی، انسان را به یاد زیباییهای طبیعی میاندازد و او را از زندگی شهری دور میکند و به دنیای پاک و طبیعی میبرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دشمن خویشیم و یار آنک ما را میکشد
غرق دریاییم و ما را موج دریا میکشد
زان چنین خندان و خوش ما جان شیرین میدهیم
کان ملک ما را به شهد و قند و حلوا میکشد
خویش فربه مینماییم از پی قربان عید
[...]
عین دریاییم و ما را موج دریا میکشد
وین دل دریا دل ما سوی مأوا میکشد
مشکل ما چون که حلوای لبش حل میکند
دور نبود خاطر ما گر به حلوا میکشد
دست ما و دامن او آب چشم و خاک راه
[...]
جان فدای آنکه ما را بیمحابا میکشد
کشته را جان میدهد پنهان و پیدا میکشد
تیر دلدوز خدنگ غمزه خونریز خود
سوی دیگر میکشد آن شوخ و ما را میکشد
آن قد و بالا بلای جان عاشق شد بلی
[...]
هرشبی زلفش مرا در بند سودا میکشد
لیک آن بدعهد را خاطر دگر جا میکشد
ما ز گریه غرق آب دیده گشتیم و هنوز
همچو سرو آن شوخ هردم دامن از ما میکشد
دردمندان را ز رنج دل کشیدن چاره نیست
[...]
زنده میسازد لب او خلق و ما را میکشد
وای بر جان کسی کورا مسیحا میکشد
کاش یوسف در میان ناید که آن دست و ترنج
دیگران را میبرد دست و زلیخا میکشد
یک نفس از صید دلها چشم او آسوده نیست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.