رخسار تو روز سیه ریش ندیده است
زلف سیهت مفلسی دل نکشیده است
بر برگ گلت گرد کسادی ننشسته است
دنبال خریدار، نگاهت ندویده است
ابروی تو پیوسته به خوبی گذرانده است
چشم تو خمار می گلگون نکشیده است
تلخی ندامت نچشیده است دهانت
دندان تأسف لب لعلت نگزیده است
معذوری اگر قدر گرفتاری ندانی
پروانه ای از پای چراغت نپریده است
حق بر طرف توست در آزردن صائب
سر رشته پیمان تو هرگز نبریده است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی و بینظیری چهره و ویژگیهای محبوبش اشاره میکند. او بیان میکند که رخسار محبوب از روزهای سخت بیبهره بوده و زلفهایش بر دل هیچکس نخورده است. گلبرگهای او نشان از خستگی ندارند و کسی برای خرید نگاه او تلاش نکرده است. ابرو و چشم او نشانی از زیبایی دارند و دهانش هرگز تلخی ندامت را نچشیده است. در پایان، شاعر تأکید میکند که اگر محبوب به مشکلات خود بیتوجه باشد، هنوز هیچ پروانهای از عشق او پر نخواهد کشید و محبت او همیشه بر جا خواهد ماند.
هوش مصنوعی: چهره تو مانند روز تاریک است، زیرا هیچ ریشی نداشته و زلفهای سیاهت دل را مورد آزار قرار نمیدهند.
هوش مصنوعی: بر روی گلهای تو هیچ غم و کسادی نیفتاده است، کسی به دنبال خرید تو نیامده و چشمهایت را ندیدهاند.
هوش مصنوعی: ابروی تو همیشه زیبا و دلربا بوده و چشمان تو به خاطر زیبایی کم نظیرش سرشار از جذابیت و شوق است.
هوش مصنوعی: اگر تا به حال تلخی پشیمانی را نچشیدهای، پس دندان حسرت روی لب زیبایت را نخوردهای.
هوش مصنوعی: اگر مشکل و سختیات را درک نکنی، بدان که چیزی از احساسات و آرزوهایت کم نشده و هنوز هم میتوانی به راحتی ادامه دهی.
هوش مصنوعی: حق با توست که در آزردن من هیچ تردیدی نداری و تو هرگز از رشته عهد و پیمانی که داریم، جدا نشدهای.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر زاهد کم خواره محبت نچشیده است
خونابه نخوردست و ریاضت نکشیده است
بر سینه ندارد اثر زخمی از آن تیغ
این نیز دلیل است که از خود نبریده است
بیش از ترشی بخشی ازین خوان نرسیدش
[...]
دل از سر کوی تو اگر پای کشیده است
باز آمدنش زودتر از رنگ پریده است
ناصح هذیان گوید و ما را تب عشق است
مابسمل و او می طپد اینرا که شنیده است
حال دل صدپاره که در نامه نوشتم
[...]
زان خرمن گل حاصل ما دامن چیده است
زان سیب ذقن قسمت ما دست گزیده است
ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز
تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است
چون خضر شود سبز به هر جا که نهد پای
[...]
حقا که ملامتگر روی تو ندیده است
معنی نشینده است و بصورت نگردیده است
پیغام که آورد سحر باد که از شوق
دیوانه شده بلبل و گل جامه دریده است
ای حلقه بگوش خم زلفین تو خورشید
[...]
این کیست که او پرده ز رخسار کشیده است
سرمست و چمان جانب گلزار چمیده است
در دشت چنین لاله خودرو نشکفته است
در باغ چنین میوه شیرین نرسیده است
چون است که هر کس که طمع کرده بدان باغ
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.