زان خرمن گل حاصل ما دامن چیده است
زان سیب ذقن قسمت ما دست گزیده است
ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز
تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است
چون خضر شود سبز به هر جا که نهد پای
هر سوخته جانی که عقیق تو مکیده است
شد عمر و نشد سیر دل ما ز تپیدن
این قطره خون از سر تیغ که چکیده است؟
ما در چه شماریم، که خورشید جهانتاب
گردن به تماشای تو از صبح کشیده است
در عهد سبکدستی آن غمزه خونریز
شمشیر تو آسوده تر از راه بریده است
تیغ تو چو خون در رگ و در ریشه جان رفت
فولاد سبکسیرتر از آب که دیده است؟
عمری است خبر از دل و دلدار ندارم
با شیشه پریزاد من از دست پریده است!
صائب چه کنی پای طلب آبله فرسود؟
هر کس به مقامی که رسیده است، رسیده است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف عشق و دلبستگی شاعر به معشوقش میپردازد. شاعر از زیباییهای محبت و احساس درد و انتظارش سخن میگوید. او با استفاده از تصاویری همچون خرمن گل و عقیق به زیبایی و جذابیت معشوق اشاره میکند و به ناز و فریبایی او در کنار غم و اندوه ناشی از جدایی اشاره مینماید. در نهایت، شاعر به این نتیجه میرسد که هر کس به مقامی که رسیده است، باید برود و همچنان بر اهمیت عشق و دلتنگی خود تأکید میکند.
هوش مصنوعی: از آن باغ گل، خوشههایی برای ما چیده شده و از آن سیب که درختی زیبا دارد، سهم ما به ما رسیده است.
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به این نکته اشاره دارد که در شب وصال و نزدیکی، چه سودی وجود دارد اگر معشوق فقط به خاطر زیبایی و ناز خود، ارتباط خود را قطع کند و در نهایت با طلوع صبح، همه چیز تمام شود. احساس میشود که زیبایی و لذتهای لحظهای نمیتواند پایدار باشد و با سپری شدن زمان، رابطه نیز به پایان میرسد.
هوش مصنوعی: هر جا که خضر قدم بگذارد، به مانند سبزی و حیات میشود. هر فردی که از عشق و محبت تو بهرهمند شده باشد، به حیات دوبارهای دست مییابد.
هوش مصنوعی: عمر گذشت، اما دل ما از تپش و نگرانی ناشی از این قطره خون که از لبه تیغ چکیده، آرام نگرفته است.
هوش مصنوعی: ما در چه مرتبهای هستیم که خورشید در برابر تو از صبح زود سرش را بالا تا تماشا کردن تو بلند کرده است؟
هوش مصنوعی: در زمانهای که بیاحتیاطی و سهلانگاری رواج داشت، گلایههای جدی و دردآور تو مانند شمشیری تیز و بیرحم، به راحتی از مشکلات و چالشها عبور میکند.
هوش مصنوعی: تیغ تو مانند خون در رگها و در عمق جانم جاری شده است. آیا فولادی که سبکتر از آب است، چیزی را دیده است؟
هوش مصنوعی: مدت زیادی است که از احوال دل و محبوبم بیخبرم و حالا دیگر شیشهای که نمایانگر روحم بود، از دستم رفته است!
هوش مصنوعی: چرا نگران باشی که در مسیر دستیابی به خواستههایت، پاهایت خسته شدهاند؟ هر فردی به جایگاهی که شایستهاش بوده، رسیده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
گر زاهد کم خواره محبت نچشیده است
خونابه نخوردست و ریاضت نکشیده است
بر سینه ندارد اثر زخمی از آن تیغ
این نیز دلیل است که از خود نبریده است
بیش از ترشی بخشی ازین خوان نرسیدش
[...]
دل از سر کوی تو اگر پای کشیده است
باز آمدنش زودتر از رنگ پریده است
ناصح هذیان گوید و ما را تب عشق است
مابسمل و او می طپد اینرا که شنیده است
حال دل صدپاره که در نامه نوشتم
[...]
رخسار تو روز سیه ریش ندیده است
زلف سیهت مفلسی دل نکشیده است
بر برگ گلت گرد کسادی ننشسته است
دنبال خریدار، نگاهت ندویده است
ابروی تو پیوسته به خوبی گذرانده است
[...]
حقا که ملامتگر روی تو ندیده است
معنی نشینده است و بصورت نگردیده است
پیغام که آورد سحر باد که از شوق
دیوانه شده بلبل و گل جامه دریده است
ای حلقه بگوش خم زلفین تو خورشید
[...]
این کیست که او پرده ز رخسار کشیده است
سرمست و چمان جانب گلزار چمیده است
در دشت چنین لاله خودرو نشکفته است
در باغ چنین میوه شیرین نرسیده است
چون است که هر کس که طمع کرده بدان باغ
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.