گنجور

 
طبیب اصفهانی

برگیر مهر از آنکه بکام دل تو نیست

برکن دل از کسی که دلش مایل تو نیست

تا چند گوئیم که بخوبان مبند دل

ناصح ترا چکار، دل من دل تو نیست

دادی نویدی وصلم و خرسند نیستم

با یکدیگر یکی، چو، زبان و دل تو نیست

ره در دلش که سخت تر از سنگ خاره است

ای دیده غیر گریه بی حاصل تو نیست

گفتی که نیست جای، کسی را، بمحفلم

غیر از طبیب جای که در محفل تو نیست؟

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode