امید دلگشاییم از ماه عید نیست
این قفل بست گوش به زنگ کلید نیست
قطع نظر ز بنده و آزاد کرده ام
امید میوه و گلم از سرو و بید نیست
از صد یکی به پایه منصور می رسد
چون لاله هر که بگذرد از سر شهید نیست
زان دم که ریشه کرد به دل ذوق کاوکاو
ناخن به چشم داغ کم از ماه عید نیست
چشم من و جدا ز تو، آنگاه روشنی؟
روزم سیاه باد که چشمم سفید نیست
زینسان که ناامید ز نشو و نما منم
برگ خزان رسیدن چنین ناامید نیست
صائب به شکر این که فراموش نیستند
گر یاد ما کنند عزیزان بعید نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عشق مرا زبان حکایت بریدنیست
مکتوب سر به مهر دلم ناشنیدنیست
رازی که در دلست ز دل بایدم نهفت
گل های ناشکفته این باغ چیدنیست
جلد و بیاض و دفترم از راز دل پر است
[...]
در میزنم چه شد که گشایش پدید نیست
قفل مرا معاملهای با کلید نیست
صد ابر رحمت آمد و دل شبنمی ندید
گویا که این گیاه خدا آفرید نیست
سهو کتاب رسم فزون از حدست لیک
[...]
امید دلگشاییم از ماه عید نیست
این قفل بسته، گوش به زنگ کلید نیست
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.