سحر که باد صبا از رخش نقاب گرفت
دو دست صبح به روی خود آفتاب گرفت
ز فیض حسن تو شد عالم آنچنان سیراب
که می توان ز گل کاغذی گلاب گرفت
ز عشق بس که مهیای سوختن گشتم
به دامن ترم آتش ز ماهتاب گرفت
یکی هزار شد امید، خاکساران را
ز بوسه ای که لب بام از آفتاب گرفت
قرار نامه سیاهی به خویش هر کس داد
چو لاله، داد دل خویش از شراب گرفت
دل سیاه مرا رهنمای رحمت شد
چو سیل دامن دریا به اضطراب گرفت
مگر به اشک ندامت سفید نامه شود
رخی که رنگ ز گلگونه شراب گرفت
من از ثبات قدم ناامید چون باشم؟
که سنگ، باده لعلی ز آفتاب گرفت
عبیر رحمت فردوس، رزق سوخته ای است
که رخت خوش به دود دل کباب گرفت
به وصل دولت بیدار کی رسی، هیهات
ترا که آینه چشم، زنگ خواب گرفت
ز عدل عشق ندارم شکایتی صائب
اگر چه گنج خراج من از خراب گرفت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره زیبایی و تاثیر عشق و طبیعت بر دل و جان انسان است. شاعر با تصویرسازیهای زیبا از صبح و آفتاب و احساسات خود، به روح تازهای که از عشق و زیباییها به دست آمده، اشاره میکند. او بیان میکند که عشق او را به سوختن و در آتش افتادن برای معشوق آماده کرده و این عشق امید و شوق جدیدی به او بخشیده است. شعر همچنین به نارضایتی از وضعیت کنونی و تلاش برای یافتن آرامش در دل و دوری از اندوه اشاره دارد. در نهایت، شاعر از تجربیات و احساساتی است که بر او گذشته و تصور میکند چگونه عشق و زیبایی میتواند روح انسان را سیراب کند.
هوش مصنوعی: صبحگاه که نسیم ملایمی از پرده شب کنار رفت، دو دست صبح با آفتاب را بر چهره خود بالا برد.
هوش مصنوعی: به برکت زیبایی تو، جهان به قدری سیراب و پر برکت شده که حتی میتوان از گل کاغذی نیز عطر و رایحه گلاب را گرفت.
هوش مصنوعی: از عشق چنان آماده آتشسوزی شدهام که دامنم در نور ماه تابان، شعلهور شده است.
هوش مصنوعی: امید خاکساران به مانند هزاران شدن، از بوسهای است که لب بام از نور خورشید دریافت کرد.
هوش مصنوعی: هر کسی که برای خود قرار و رسمی گذاشت، مانند لالهای که سرش را به سوی زمین خم میکند، دل خود را به شراب سپرد.
هوش مصنوعی: دل تیره و پر از غم من، به ناگاه تحت تاثیر رحمت الهی قرار گرفت، مانند سیل که آب دریا را در زمان آشفتگی و طغیانی برمیدارد.
هوش مصنوعی: آیا فقط با اشک پشیمانی میتوانیم چهرهای که از مستی رنگ گرفته، دوباره به سفیدی برگردانیم؟
هوش مصنوعی: من چرا باید از استقامت و استحکام خود ناامید باشم؟ وقتی که سنگ هم توانسته است از تابش خورشید، بادهای همچون لعاب را دریافت کند.
هوش مصنوعی: در بهشت، نعمتی به مانند غذایی سوخته وجود دارد که از درد و غم دل برمیخیزد.
هوش مصنوعی: به زودی به خوشبختی بیدار نمیرسی، افسوس که چشمهایت به خواب و غفلت آلوده شدهاند.
هوش مصنوعی: از انصاف عشق هیچ نارضایتی ندارم، صائب، حتی اگر تمام داراییام را از دست داده باشم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از آن سبب دل من ترک خورد و خواب گرفت
که صبح و شام و شب و روز با شراب گرفت
بهانه می کنم آخر شراب باری چیست
که دل ز مشعله ی مهر دوست تاب گرفت
هنوز هیچ ندیدم مرا زمن بستد
[...]
دو دیده از رخ چون آفتاب آب گرفت
ترا چو بخت من ای دوست از چه خواب گرفت
چرا تو روی خود از چشم ما بپوشانی
که دیده و که شنیده که مه نقاب گرفت
به لابه گفتم کامم بده از آن لب لعل
[...]
به ابر اگر چه توان چشم آفتاب گرفت
نمی توان دل بیدار را به خواب گرفت
به آب خضر کجا التفات خواهد کرد؟
چنین که تشنه ما خوی با سراب گرفت
خیال لعل تو از دل کجا رود، هیهات
[...]
بهار آمد و، آفاق را سحاب گرفت
ز سایه، چهره ایام آفتاب گرفت
هوا، زمین و زمان راز گرد کلفت شست
بهار، بهر جنون خوش گلی در آب گرفت
چنان عزیز نگردید غم که از شادی
[...]
دلم چو کام هوس زان دو ناب گرفت
دگر به ساقی کوثر که از شراب گرفت
به سیل اشک ندامت کسی که تن در داد
پی عمارت عقبا گلی در آب گرفت
خداگواست که چیزی به خویش نسپارد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.