جلوهٔ برقی است در میخانه هشیاری مرا
از پی تغییرِ بالین است بیداری مرا
چون فَلاخَن کز وصالِ سنگ دستافشان شود
میدهد رطلِ گران از غم سبکباری مرا
تا نیابم در سخن میدان، نمیآیم به حرف
همچو طوطی لوحِ تعلیم است همواری مرا
نیست چون ریگ، روانم در سفر واماندگی
راحتِ منزل بود از نرمرفتاری مرا
بس که چون آیینه دیدم از جهان نادیدنی
نیست بر خاطر غبار از چرخ زنگاری مرا
مردِ بی برگ و نوا را کاروان در کار نیست
میکند چون تیغ، عریانی سپرداری مرا
گوسفندی از دهانِ گرگ میآرد برون
هر که چون یوسف کند ز اخوان خریداری مرا
بس که میسوزد دلش بر بیقراریهای من
شمعِ بالین میشود انگشتِ زنهاری مرا
نیست غم از تیرباران جوشنِ داود را
میکند عشق از غمِ عالم نگهداری مرا
نسبتِ من با گنه، آیینه و خاکسترست
روسفیدیهاست حاصل از سیهکاری مرا
نیست صائب چاه و زندان بر دلِ من ناگوار
همچو یوسف میفزاید عزّت از خواری مرا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق و تضادهای درونی شاعر میپردازد. شاعر در میخانه به دنبال بیداری و هشیاری است و با یادآوری آلام و غمهای خود، به تصویرسازی از زندگیاش میپردازد. او خود را همچون فلاخن میبیند که از دردهایش به سعادت و آزادی میرسد. شاعر در مییابد که تنها وقتی میتواند حرف بزند که در سخن نیابد، و به آرامشی در رویکرد به زندگی دست پیدا کند. همچنین، نگاهی انتقادی به دنیا و آراء غیرمنصفانه دارد، و نشان میدهد که عشق و دلسوزی میتواند از غمهای دنیوی محافظت کند. او با استعارههای مختلف مانند شمع و گوسفند، به دنبال یافتن معنای واقعی زندگی و خودشناسی است، و در نهایت به این نتیجه میرسد که عزت میتواند از چالشها و خواریها ناشی شود.
هوش مصنوعی: در میخانه، نوری درخشان وجود دارد که مرا بیدار و هوشیار میکند و به دنبال تغییر حال و شرایط زندگیام است.
هوش مصنوعی: وقتی که عشق مثل بلای ناپسند به سراغم میآید، از درد دوری سنگینبار میشوم و به سختی میتوانم غم و اندوهم را تحمل کنم.
هوش مصنوعی: تا زمانی که در هنر گفتگو تسلط نداشته باشم، به حرف زدن نمیپردازم. مانند طوطی که فقط به تکرار آموختهها میپردازد، نمیخواهم بدون دانایی و تسلط بر موضوع، چیزی بگویم.
هوش مصنوعی: من مانند ریگ روان و آزاد هستم، اما در سفر به خاطر ماندن و عقب ماندن، آرامش و راحتی از رفتار لطیف من به وجود آمده است.
هوش مصنوعی: من به قدری از جهان نامرئی و ناشناخته آگاه شدم که مانند یک آیینه، هر چه در اطرافم هست را به وضوح میبینم. اما این آگاهی و بینش، قلب و ذهنم را از زنگار و غباری که زندگی و چرخ روزگار بر او نشسته پاک نمیکند.
هوش مصنوعی: مردی که نه قدرتی دارد و نه صدایی، در میان کاروانی جایی ندارد. او را مانند تیغی که برهنه است، بیپناه و عریان میکند. به عنوان مثال، من سپر و محافظی دارم که از من در برابر خطرات نگهداری میکند.
هوش مصنوعی: هر کس که مانند یوسف به برادرانش اعتماد کند و از آنها بگذرد، ممکن است در خطر باشد، مثل گوسفندی که از دهان گرگ بیرون میآید.
هوش مصنوعی: دلش به خاطر بیقراریهایم چنان میسوزد که مثل شمعی در کنار بستر، انگشت هشدارم میشود.
هوش مصنوعی: غم و اندوهی وجود ندارد؛ زیرا عشق مرا از درد و رنجهای این دنیا محافظت میکند، همانطور که زره داود در برابر تیرهای باران.
هوش مصنوعی: رابطه من با گناه به گونهای است که مانند آیینه و خاکستر، نشاندهنده اثرات اعمال بد من است و حقایق خوب من، نتیجه همان گناهان است.
هوش مصنوعی: صائب میگوید که برای دل او هیچ چیزی مانند چاه و زندان ناخوشایند نیست. اما همانطور که یوسف از وضعیت سخت خود به عزت و بزرگی دست یافت، او نیز از رنج و خاری خود به عزت و احترام میرسد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
ای نکودارنده تا اندر جهان داری مرا
بر نکونامی نگهدار و نکوکاری مرا
چون طریق خوب کرداری به است از هر طریق
برمگردان از طریق خوب کرداری مرا
چون بهر کاری بحق یاری گر خلق توام
[...]
تا بود در عشق آن دلبر گرفتاری مرا
کی بود ممکن که باشد خویشتنداری مرا
سود کی دارد به طراری نمودن زاهدی
چون ز من بربود آن دلبر به طراری مرا
ساقی عشق بتم در جام امید وصال
[...]
از چه می داری نگارینا بدین زاری مرا
کم به هر عمری بخاطر در نمی آری مرا
من چو خاک راه گشتم در ره عشقت به جان
تا مگر از روی لطف از خاک برداری مرا
ز آتش عشقت منم خاکی روا داری که تو
[...]
ای فکنده عزت حسنت به صد خواری مرا
از تو خشنودم به هر خواری که می داری مرا
چیست جرم من که هر گه بار بندی زین دیار
دیگران را همسفر سازی و بگذاری مرا
دیدمت در خواب هم آغوش خویش ای کاشکی
[...]
از زبانت می رسد هر لحظه آزاری مرا
می خلد هر دم بدل زان برگ گل خاری مرا
می تواند کرد پنهان از رقیبم ضعف تن
گر نسازد فاش هر دم ناله زاری مرا
زار مردم در غم تنهایی و ممکن نشد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.