دخل و تحسین بجا باعث احیای من است
هر که را درد سخن هست مسیحای من است
گرچه صد پایه ز نقش قدم افتاده مرا
کهکشان جاده همت والای من است
به تماشای گل و لاله به بستان نروم
گل رخسار سخن لاله حمرای من است
غیر زنجیر که سر در قدم من دارد
در بیابان طلب کیست که همپای من است؟
تکیه بر بالش دیبا نکنم چون صورت
خواب سنگین چو شود بالش خارای من است
هر کجا حلقه زند هاله سرگردانی
مرکز دایره اش آبله پای من است
چون سخن از نفسم سبز نگردد صائب؟
طوطی هند سخن، کلک شکرخای من است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از صائب تبریزی به ابراز احساسات و اندیشههای شاعر در مورد عشق و زیبایی میپردازد. شاعر به تحسین و تأثیرات مثبت دیگران اشاره میکند و آنها را مسیحای خود میداند. او به جای توجه به ظواهر دنیوی و گل و لاله، زیبایی و جذابیت سخن خود را که شبیه گل و لاله است، ستایش میکند. در ادامه، او احساس تنهایی و جستجوی همراهی را بیان میکند و از زنجیرهایش که او را محدود کردهاند، سخن میگوید. شاعر تأکید میکند که تکیه بر چیزهای نفیس و ظاهری برایش ارزش ندارد و در کمال بیتوجهی به زحمات خود میپردازد. در نهایت، او به قدرت و زیبایی کلامش به گونهای اشاره میکند که سخنش مانند طوطی هند، شیرین و دلنشین است.
هوش مصنوعی: درآمد و ستایش به جا موجب زنده شدن من میشود و هر کس که دردی از سخن دارد، برای من مانند مخلص و نجاتدهنده است.
هوش مصنوعی: هر چند که زحمتها و تلاشهای زیادی برای من هدر رفته است، اما مسیر تلاش و عزم راسخ من به بلندای کهکشانهاست.
هوش مصنوعی: به باغ و گلزار نمیروم، چون زیبایی و دلربایی من در گفتار و چهرهٔ آن کسی است که مانند گل لاله است و بر من تأثیرگذار است.
هوش مصنوعی: جز زنجیری که به پای من بسته شده، در این بیابان طلب، چه کسی است که در کنار من باشد؟
هوش مصنوعی: من بر بالش نرم تکیه نمیکنم، زیرا چهرهام در خواب سنگین میشود و بالش من پر از خار است.
هوش مصنوعی: هر جا که شبهه و تردید حاکم است، جایی که احساس سردرگمی و بیهدفی وجود دارد، من خود را به عنوان مرکز آن دایره مییابم و حس میکنم که با وجود این حاشیههای گیجکننده، هنوز پایم متوقف است و نمیتوانم جلو بروم.
هوش مصنوعی: وقتی که صحبت از روح و نفس من برآید، آیا میتوانم مانند طوطی هند، زیبا و شیرین سخن بگویم؟ کلام شیرین و دلنشین من، همانند قلمی است که شکر را مینویسد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چرخ خاکستری از آتش سودای من است
وسعت آباد جهان گوشهٔ صحرای من است
فیض باطن سبب زینت ظاهر باشد
چاک دل غنچه صفت زیب سراپای من است
طرفه انداز خرامی است ترا فرش رهت
[...]
خودگدازی نمِکیفیت صهبای من است
خالی از خویش شدن صورت مینای من است
عبرتم، سیر سراغم همه جا نتوانکردن
چشم بر خاک نظر دوخته، جویای من است
سازگم گشته گیام، این همه توفان دارد
[...]
رمضان گفت بعید این نه تقاضای من است
خورد آئین تو ناخوردن یاسای من است
شاهد آلای تو و زاهد کالای من است
اندر این کشور یا جای تو یا جای من است
گرچه مجنونم و صحرای جنون جای من است
لیک دیوانهتر از من دلِ شیدای من است
آخر از راه دل و دیده سر آرد بیرون
نیش آن خار که از دست تو در پای من است
رخت بربست ز دل شادی و هنگام وداع
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.