خط سبزی که ز پشت لب جانان برخاست
رگ ابری است که از چشمه حیوان برخاست
می کند بس دل پر آبله را شق چو انار
چون به، این گرد کز آن سیب زنخدان برخاست
خط پاکی است بر آیینه صفا جوهر را
از رخ او خط مشکین به چه عنوان برخاست؟
خاک در کاسه خورشید جهانتاب کند
این غباری که ازان چهره تابان برخاست
زان خط سبز کز آن چهره گلرنگ دمید
موی از سبزه بر اندام گلستان برخاست
فتنه را عالم پر شور کمر می بندد
مگر از جای خود آن سرو خرامان برخاست؟
پیش دریای پر آتش چه نماید شرری؟
لاله افکنده سر از خاک شهیدان برخاست
غوطه در چشمه خورشید زند دیده وری
که چو شبنم سبک از گلشن امکان برخاست
می شود در صف عشاق علم، جانبازی
که به تعظیم خرامش ز سر جان برخاست
رفتن از عالم پرشور به از آمدن است
غنچه دلتنگ به باغ آمد و خندان برخاست
برد از سرمه چنان گوشه چشمت آرام
که نفس سوخته از خاک صفاهان برخاست
تا من از گرمروی بادیه پیما گشتم
از ره کعبه روان خار مغیلان برخاست
نشد از خون جگر دست و دهانش رنگین
هر که صائب ز سر نعمت الوان برخاست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیباییها و خصوصیات معشوق و تأثیر او بر طبیعت و عشق میپردازد. شاعر از خط سبز و جذاب او صحبت میکند که مانند رگ ابری در دل آشفتگیها ظاهر میشود. او این خط را نماد پاکی و زیبایی میداند که زندگی و شور و شوق را در دلها میدمد. شعر به تصاویری از گلستان، خورشید، و دریای پرآتش اشاره دارد و نشان میدهد که چگونه زیبایی معشوق میتواند جهان را تحت تأثیر قرار دهد. همچنین، به مفهوم عشق و فدای جان در راه معشوق نیز اشاره میکند و نتیجه میگیرد که زندگی در عشق و زیبایی به مراتب ارزشمندتر از زندگی در حالات عادی است. در نهایت، شاعر بر این باور است که عشق به معشوق از هر چیز دیگری بالاتر است و غنچه دلتنگی با ورود به باغ عشق شکوفا میشود.
هوش مصنوعی: رنگ سبزی که از لب محبوب به وجود میآید، مانند رگ ابری است که از چشمه زندگی سرچشمه میگیرد.
هوش مصنوعی: دل پر درد و رنج را مانند انار میشکافد، چرا که این غم که از چهره زیبا و دلربا برمیخیزد، همچون بویی خوش در فضا گسترش مییابد.
هوش مصنوعی: در اینجا به زیبایی و پاکیزگی شخصی اشاره شده است که همچون یک خط زیبا بر روی آینهی صاف است. میتوان گفت که وجود او همانند جوهر و ویژگیهای او مانند خط سیاهی است که بر چهرهاش وجود دارد و باعث میشود که توجه دیگران را جلب کند. پرسش این است که این ویژگی چه دلیلی دارد و به چه علت به وجود آمده است.
هوش مصنوعی: خاک میتواند در کاسه خورشید، که نماد روشنی و زیبایی است، جایی بگیرد و این غباری که از چهره درخشان برخاسته، به آن نمایانگر تیرگی و کدورت است.
هوش مصنوعی: از آن خط سبز که از چهرهی زیبا و گلرنگ سر برآورده، مویی از سبزه بر تن گلستان نمایان شد.
هوش مصنوعی: عالم پر شور به مقابله با فتنه و مشکلات میپردازد، اما آیا این مشکلات میتوانند از جای خود آن موجود زیبا و سرپا که به آرامی حرکت میکند، منحرف شوند؟
هوش مصنوعی: در برابر دریای پرتالش، چه حرکتی از جرقهای برمیآید؟ گلی که از خاک شهیدان برخواسته و سرش را بالا گرفته است.
هوش مصنوعی: چشمان افرادی که در نور خورشید غوطهورند، مانند شبنم که به آرامی از گلها جدا میشود، سبک و آزاد هستند.
هوش مصنوعی: در بین عاشقان علم، فردی وجود دارد که به خاطر احترام و ارادت به سبک راه رفتن محبوبش، جانش را فدای او میکند.
هوش مصنوعی: عبارت فوق به این معناست که ترک کردن یک دنیای پر از هیجان و شور به مراتب بهتر از ورود به آن است. غنچهای که احساس ناامیدی میکند به باغی میرود و در آنجا شاداب و خندان میشود.
هوش مصنوعی: چشمانت به قدری آرام و دلنشین است که زیبایی آن باعث شده نفسها از تلخی و غم برخیزند، گویی سرمهای در چشمانت دارم که همه چیز را تحت تأثیر قرار میدهد.
هوش مصنوعی: زمانی که من به دنبال کعبه و در جستجوی حقیقت و معنویت به سفر پرداختم، در میانه راه با موانع و دشواریهایی مانند خارهای مغیلان روبرو شدم.
هوش مصنوعی: هر کس که از نعمتهای متنوع و فراوان بهرهمند شود، نمیتواند از درد و رنج های زندگی و تلخیهای آن دور بماند. در واقع، اگر کسی با دل خونین و زخمهای عمیق بزرگ شده باشد، نمیتواند به راحتی از زخمهایش آزاد شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سرو کشمر که سمر گشت ز بستان برخاست
سرو سیمین بر ما از چمن جان برخاست
این چه روی است که از گوشه برقع بنمود
که قیامت ز نهاد من حیران برخاست
خط سبزش نگرید آمده در گرد لبش
[...]
یا رب این بوی خوش از روضه رضوان برخاست
یا نسیم سحر از ساحت بستان برخاست
یا ز چین سر زلفین چو شام بت من
صبحدم باد صبا غالیه افشان برخاست
بوی پیراهن یوسف مگر از جانب مصر
[...]
ای سرفراز شهی کز بن دندان چو خلال
به غلامی درت قیصر و خاقان بر خاست
به هوای چمن خلق تو جان داد به باد
هر نسیمی که از اطراف گلستان برخاست
زان سر زلف بریدند که دردورانت
[...]
قد موزون تو روزی که به جولان برخاست
هر که را بود دلی، از سر ایمان برخاست
خار خار دلم از سینه نمایان گردید
بخیه تنگ رفویم ز گریبان برخاست
شرم عشق است که پامال نگردد هرگز
[...]
فتنهٔ روز جزا در قدم جلوهٔ اوست
با قیامت قد او دست و گریبان برخاست
چون برد شمع، سرخود به سلامت بیرون؟
صبح از بزم تو، با زخم نمایان برخاست
چقدر حوصله ساز است دل آب شده
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.