گنجور

 
صائب تبریزی

وقت خط دل کام خود زان لعل روح افزا گرفت

در بهاران می توان داد دل از صهبا گرفت

دست بیداد فلک را زود کوته می کند

فتنه ای کز قامت رعنای او بالا گرفت

در کدامین ساعت سنگین ندانم کوه غم

در زمین سینه ما خاکساران جا گرفت

نیست در سوادگرانجان عشق خوش سودای ما

می توان از ما دو عالم را به یک ایما گرفت

دامن ریگ روان را خار نتواند گرفت

دست خالی ماند هر کس دامن دنیا گرفت

خوشه گوهر عوض داد و همان شرمنده است

قطره چندی که ابر ما ازین دریا گرفت

شور بالادست ما بر طاق نسیان می نهد

هر شرابی را که باید پنبه از مینا گرفت

گرچه چون ساحل سلاح من سپر افکندن است

می توانم تیغ موج از پنجه دریا گرفت

خانه دلگیر را درمان به صحرا می کنند

چیست یارب چاره آن دل که از صحرا گرفت؟

همت پست است دامنگیر ما بی حاصلان

ورنه کوه قاف را در زیر پر عنقا گرفت

بود صائب تیغ کوه بیستون بی آب و تاب

این شرار از تیشه من در دل خارا گرفت

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
امیرخسرو دهلوی

سرو به دید آن قد و رعنایی ازان بالا گرفت

در چمنها لاجرم کارش ازان بالا گرفت

با قدش نسبت ندارد قامت سرو بلند

راست می گوییم و بر ما نیست این کس را گرفت

جز حدیث تیر او در دل نمی آید مرا

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از امیرخسرو دهلوی
خواجوی کرمانی

ابر نیسان باغ را در لؤلؤی لالا گرفت

باد بستان دشت را در عنبر سارا گرفت

چون گل صد برگ بزم خسروانی ساز کرد

بلبل خوش نغمه آهنگ هزار آوا گرفت

زاهد خلوت نشین چون غنچه خرگه زد بباغ

[...]

جهان ملک خاتون

تا دل سرگشته ام چون زلف او سودا گرفت

از بر من رفت جان و در دو زلفش جا گرفت

من که شیدایی آن زلف سیاه سرکشم

دامنت را گر بگیرم نیست بر شیدا گرفت

تا برفت از پیش چشمم آن رخ چون آفتاب

[...]

شاه نعمت‌الله ولی

تا که سودای خیالش در سُویدا جا گرفت

چون سر زلفش وجودم مو به مو سودا گرفت

از بلای عشق آن بالا نمی نالیم ما

مبتلائیم از بلا این کار ما بالا گرفت

موج دریا می رسد ما را به دریا می کشد

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از شاه نعمت‌الله ولی
نسیمی

هر که را اندیشه زلف تو در دل جا گرفت

چون سر زلفت وجودش مو به مو سودا گرفت

با دهانت نکته‌ای می‌گفتم از اسرار غیب

سالک از راه حقیقت خرده‌ها بر ما گرفت

تا دم از بوی سر زلف تو زد باد صبا

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه