گنجور

 
صائب تبریزی

بحث با جاهل ، نه کارِ مردمِ فرزانه است

هر که با اطفال می گردد طرف دیوانه است

از شجاعت نیست با نامرد گردیدن طرف

روی گردانیدن اینجا حمله مردانه است

از نگاه خیره چشمان پردگی گشته است حسن

شمع در فانوس از گستاخی پروانه است

بیغمان از می اگر شادی توقع می کنند

دردمندان را نظر بر گریه مستانه است

دانه ای کز دام گیراتر بود در صید خلق

پیش چشم خرده بینان سبحه صد دانه است

حسن عالمسوز بی تاب است در ایجاد عشق

شعله جواله هم شمع است و هم پروانه است

ز آسمان ها رو به دل کن گر طلبکار حقی

کاین صدفها خالی از آن گوهر یکدانه است

حسن و عشق از یک گریبان سر برون آورده اند

شعله جواله هم شمع است و هم پروانه است

نیست بی فکر رهایی مرغ زیرک در قفس

بلبل بی درد ما در فکر آب و دانه است

ماتم و سور جهان صائب به هم آمیخته است

صاف و درد این چمن چون لاله یک پیمانه است

 
 
 
عین‌القضات همدانی

دین ماروی و جمال و طلعت شاهانه است

کفر ما آن زلف تار و ابروی ترکانه است

از جمال خد و خالش عقل ما دیوانه است

و از شراب عشق او هر دو جهان میخانه است

روح ما خود آن بتست و قلب ما بتخانه است

[...]

اهلی شیرازی

مست شد صوفی و جنگش بر سر پیمانه است

خانقه بر هم زد اکنون نوبت میخانه است

ساقیا می ده که جنت مستی و دیوانگی است

دوزخی دارد کسی کو عاقل و فرزانه است

خودپرستان جهان آرایشی دارند و بس

[...]

کلیم

سیل در اقلیم ما پیرایه بند خانه است

رخنه مانند قفس آرایش کاشانه است

کام دنیا را برای اهل دنیا واگذار

جغد را ارزانی آن گنجی که در ویرانه است

بر در و بالم دلم غم بر سر هم ریخته است

[...]

صائب تبریزی

این که روزی بی تردد می رسد افسانه است

پنجه کوشش کلید رزق را دندانه است

با هزاران عقده مشکل درین بستان چو سرو

دست را بر هم نهادن سخت بی دردانه است

هیچ کس در پایه خود نیست کمتر از کسی

[...]

مشاهدهٔ ۴ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
طغرای مشهدی

چون نگرید شیشه از کمر عمری همصحبتان؟

چشم تا برهم زند، جان بر لب پیمانه است

جرات از اهل جنون خیزد، نه از ارباب عقل

می رمد صد عاقل از جایی که یک دیوانه است

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه