سیل در اقلیم ما پیرایه بند خانه است
رخنه مانند قفس آرایش کاشانه است
کام دنیا را برای اهل دنیا واگذار
جغد را ارزانی آن گنجی که در ویرانه است
بر دَر و بامِ دلم ، غم بر سرِ هم ریخته است
میهمان در خانه ام دایم زیاد از خانه است
قابل چندین شکایت نیست وضع روزگار
آنچه دارد تلخ و شیرین جمله یک پیمانه است
صرفه را دیوانه ها دارند در امر معاش
بوریا گه فرش و گاهی جامه دیوانه است
رشک بردن لازم عشقست بر هر کس که هست
هر که در بزمست بار خاطر پروانه است
خوشه شمع است بار کشته امید ما
آب و رنگی دارد اما خوشه بیدانه است
مرهم زخم جفای چند کس خواهد شدن
طره او را یکی از سینه چاکان شانه است
اختیار حل و عقد زلف او دارد دلم
خانه زنجیر را دیوانه صاحبخانه است
می رمم از هر که باشد آشنای من کلیم
آشنایِ معنیِ بِکر ام ، که آن بیگانه است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به مفاهیم غم و تنهایی در زندگی میپردازد. شاعر به تصویرسازی از سیل، خرابشدن خانهها و غمهای درونی میپردازد. او به دنیا و اهلش اعتنایی ندارد و وضعیت روزگار را تلخ و شیرین توصیف میکند. زندگی برای او پر از درد و جفا است و عشق را لازم میداند. در نهایت، شاعر به جستجوی معنا و حقیقت در زندگی اشاره میکند و از آشنایانی که درک درستی ندارند، دوری میجوید.
هوش مصنوعی: سیل در سرزمین ما زینتدهندهی خانه است و بهعنوان آسیبی شبیه به قفس، زیباییهای زندگی را تحتالشعاع قرار میدهد.
هوش مصنوعی: دنیا و لذات آن را به کسانی بسپار که به دنبال آن هستند، و جغد را به آن گنجی ببخش که در خرابهها پنهان است.
هوش مصنوعی: در قلب و روح من، غم و اندوه زیادی انباشته شده و به طور دائمی مهمانی در خانهام است که همیشه در حال افزایش است و کم نمیشود.
هوش مصنوعی: وضعیت روزگار به قدری پیچیده و متنوع است که نمیتوان به راحتی از آن شکایت کرد. تمامی تجربهها، چه خوب و چه بد، مانند یک پیمانهاند که در کنار هم معنا پیدا میکنند.
هوش مصنوعی: دیوانهها در زندگیشان به شکل خاصی زندگی میکنند و در برخورد با روزی و معیشت بیپروا هستند. آنها گاهی بر روی بوریا مینشینند و گاهی از فرش بهره میبرند یا لباس دیوانگی به تن میکنند. زندگی آنها به دور از دغدغههای معمول، با سادگی و بیاعتنایی به مادیات همراه است.
هوش مصنوعی: عشق باعث حسادت میشود و این احساس طبیعی است. هر کسی که در جمع دوستانه یا عمیق عاطفی حاضر است، همانند پروانهای است که به شمع عشق نزدیک میشود و از این احساس شگفتانگیز لذت میبرد.
هوش مصنوعی: شمعی که نور و امید ما را به دوش میکشد، رنگ و لعابی دارد، اما در اصل بیبار و تو خالی است.
هوش مصنوعی: زخمی که از بدیهای چند نفر به دل آمده، تنها با آن موهای زیبا که یک نفر از عاشقان بر دوش خود میگذارد، درمان میشود.
هوش مصنوعی: دل من به دست زلف او دچار است، مثل زندانیای که در خانهاش دیوانه است.
هوش مصنوعی: من از هر شخصی که آشنا باشد دور میشوم، زیرا من کلیم آشنا به معناهای ناب و بکر هستم، و آن چیزهایی که به آنها وابسته نیستند بیگانه هستند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دین ماروی و جمال و طلعت شاهانه است
کفر ما آن زلف تار و ابروی ترکانه است
از جمال خد و خالش عقل ما دیوانه است
و از شراب عشق او هر دو جهان میخانه است
روح ما خود آن بتست و قلب ما بتخانه است
[...]
مست شد صوفی و جنگش بر سر پیمانه است
خانقه بر هم زد اکنون نوبت میخانه است
ساقیا می ده که جنت مستی و دیوانگی است
دوزخی دارد کسی کو عاقل و فرزانه است
خودپرستان جهان آرایشی دارند و بس
[...]
بحث با جاهل نه کارم مردم فرزانه است
هر که با اطفال می گردد طرف دیوانه است
از شجاعت نیست با نامرد گردیدن طرف
روی گردانیدن اینجا حمله مردانه است
از نگاه خیره چشمان پردگی گشته است حسن
[...]
چون نگرید شیشه از کمر عمری همصحبتان؟
چشم تا برهم زند، جان بر لب پیمانه است
جرات از اهل جنون خیزد، نه از ارباب عقل
می رمد صد عاقل از جایی که یک دیوانه است
هر کجا می نیست گر گلشن بود غمخانه است
سرو و گل کی جانشین شیشه و پیمانه است
با زبان حال در رفتن ز خود گوید حباب
همدمان در بزم یکرنگی نفس بیگانه است
عاقل است آنکه که بر نادانی خود قائل است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.