آن که بزم غیر را از خنده پر گل کرده است
خاطر ما را پریشانتر ز سنبل کرده است
من ندارم طالع از مقصود، ورنه بارها
گل ز مستی تکیه بر زانوی بلبل کرده است
این چه رخسارست، گویا چهره پرداز بهار
آب و رنگ صد چمن را صرف یک گل کرده است
جوهر ما از پریشانی نمی آید به چشم
از نظر این چشمه را پوشیده سنبل کرده است
سرکشی مگذار از سر تا نگردی پایمال
کز تواضع خصم کم فرصت مرا پل کرده است
نیست پروای ستم ما را که جان سخت ما
خون عالم در دل تیغ تغافل کرده است
صائب از افتادگی مگذر که ابر نوبهار
قطره را گوهر به اکسیر تنزل کرده است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهٔ زیبایی و جذابیت عشق و طبیعت است. شاعر به توصیف حالتی از شادی و غم ناشی از عشق میپردازد و اشاره دارد که با وجود فراوانی زیباییها، دلش همیشه پریشان است. او به قدرت و جذبهٔ عشق و آنچه که در طبیعت خلاقیت به وجود میآورد، اشاره میکند. عشق و زیبایی میتوانند از احساسات عمیق و پیچیدهای سخن بگویند که همزمان میتواند شاد و غمگین باشد. شاعر از تواضع و عدم سرکشی یاد میکند و به این نکته اشاره دارد که حتی در سختترین شرایط، زیبایی و محبت میتواند دلها را به هم نزدیک کند. در نهایت، او به این نتیجه میرسد که افتادگی و humility میتواند به انسان ارزش و جاذبهای بخشد.
هوش مصنوعی: آن کس که جشن و میگساری دیگران را با خندههایش چنان زیبا و گلگون کرده است، حالا دل ما را از همیشه بیشتر پُر از پریشانی و آشفتگی کرده است.
هوش مصنوعی: من شانس و امکان رسیدن به عشق خود را ندارم؛ وگرنه بارها دیدهام که گلها از روی خوشحالی و مستی، به زانوی بلبل تکیه میدهند.
هوش مصنوعی: این چه چهرهای است که انگار هنرمند بهار تمام زیباییها و رنگهای چمن را فقط برای یک گل به کار برده است؟
هوش مصنوعی: جوهر واقعی ما از عدم سامان و بینظمی ناشی نمیشود؛ بلکه این چشم، به خاطر زیبایی و معصومیتی که دارد، دیدن چشمه را از ما پنهان کرده است.
هوش مصنوعی: از گردنکشی و سرکشی پرهیز کن وگرنه پایمال خواهی شد، چون دشمن به خاطر تواضع من، فرصتی برای آسیب زدن به من پیدا کرده است.
هوش مصنوعی: ما نگران ظلم و ستم نیستیم، زیرا انسان مقاوم و سختجان ما، درد و رنج جهانیان را در دل خود تحمل کرده و نادیده میگیرد.
هوش مصنوعی: از خود کم نگذار و در سختیها احساس ناتوانی نکن، زیرا که در روزهای بهاری، باران میتواند قطرهای را به ارزش الماس تبدیل کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شاه ما در بوستان خلد منزل کرده است
دست خود در گردن رضوان حمایل کرده است
آن که بزم غیر را از خنده پر گل کرده است
خاطر ما را پریشانتر ز سنبل کرده است
دلبر سوداگر من عزم کابل کرده است
داغم از اعضا چو شاخ ارغوان گل کرده است
می برد آغوشم از حسرت ز جا چون برگ گل
محمل خود را مگر از بال بلبل کرده است
بهر قتلم کرده با او خونم انشا نامه یی
[...]
از دوجا آسان ما را شیخ مشکل کرده است
قول شاهد را قبول و ثبت در دل کرده است
گفتمش بین این سند را پا به مهر ومعتبر
شاهد بی دین تو را از کار غافل کرده است
حکماگر خواهی کنی از روی حق کز بین به حق
[...]
ز انزلی تا بلخ و بم را، اشک من گل کرده است
غسل بر نعش وطن، خونابه دل کرده است
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.