داغ سودا فارغ از فکر کلاهم کرده است
بی نیاز از افسر این چتر سیاهم کرده است
خار دامنگیر گردد شهپر پرواز من
تا محبت جذبه خود خضر را هم کرده است
از پناه خود مرا حاشا که سازد ناامید
آن که چون صحرای محشر بی پناهم کرده است
گر امید ناامیدان برنمی آرد، چرا
ناامید از عالم آن امیدگاهم کرده است؟
تیره روزم، لیک از غیرت دل خود می خورم
مهر عالمتاب اگر روشن چو ماهم کرده است
شاهد دلسوزی گردون عاجزکش بس است
خنده برق آنچه با مشت گیاهم کرده است
سیل بی زنهار را مانع ز جولان می شود
خواب سنگینی که غفلت سنگ را هم کرده است
در چه افکنده است باز از قیمت نازل مرا
کاروانی گر خلاص از قید چاهم کرده است
غنچه خسبان می ربایندم ز دست یکدگر
تا سبکروحی نسیم صبحگاهم کرده است
تا گشودم چشم روشن در شبستان وجود
راستی، چون شمع، خرج اشک و آهم کرده است
خواهد از داغ ندامت سوخت صائب چون چراغ
آن که دور از محفل خود بیگناهم کرده است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از داغ عشق و احساسات عمیق خود سخن میگوید. او به این نکته اشاره میکند که عشقش او را از هر نوع دلمشغولی و احساس ناامیدی خالی کرده است. با وجود مشکلات و غمها، عشق او را از فشارها و ناامیدیها رهایی بخشیده و به او روحیه و امید میدهد. همچنین، شاعر به آثار مثبت عشق بر تجربهاش در زندگی اشاره میکند، حتی زمانی که در غم و اندوه غوطهور است. در نهایت، او احساس تنهایی و غفلت را به تصویر میکشد و از چشمانداز ناامیدی و عشق جستجو میکند.
هوش مصنوعی: عشق و دلتنگی عمیق، باعث شدهاند که من دیگر به فکر جایگاه اجتماعی یا ظاهرم نباشم و به نوعی از امکانات و نعمات ظاهری بینیاز و بیاعتنا شوم.
هوش مصنوعی: خارها مانع پرواز و آزادی من شدهاند، به طوری که عشق و محبت به خضر نیز نتوانسته است من را از این گرفتاری رهایی بخشد.
هوش مصنوعی: نمیتوانم امیدم را از دست بدهم، زیرا کسی که مرا در این روزهای سخت و بیپناهی رها کرده است، همانند بیپناهی در روز قیامت است.
هوش مصنوعی: اگر امید افرادی که ناامید هستند، برآورده نشود، چرا آنها باعث ناامیدی من از دنیای خودم شدهاند؟
هوش مصنوعی: روزگارم تیره و سیاه است، اما با غیرت دل خود به زندگی ادامه میدهم. عشق مانند خورشید، اگرچه چراغی درون من روشن کرده، بر من مانند ماه نورافشانی میکند.
هوش مصنوعی: با وجود مهر و محبت آسمانی که همیشه در حال تماشای ماست، نیازی به نگرانی نیست. به اندازه کافی کافی است که بخندیم و از اتفاقاتی که بر سر ما آمده، ناراحت نباشیم.
هوش مصنوعی: سیل ویرانگری که هیچ مانعی را نمیشناسد، به دلیل خواب عمیق و غفلت شدیدی که بر دل و ذهن حاکم است، نمیتواند به راحتی جریان پیدا کند و حرکت کند. این غفلت حتی دل سنگین و بیتحرک را نیز تحتتأثیر قرار داده است.
هوش مصنوعی: کاروانی به خاطر قیمت پایین من را رها کرده است و به نظر میرسد که مرا به دام انداخته است.
هوش مصنوعی: غنچههایی که در خواب هستند، به آرامی از دست یکدیگر گرفته میشوند تا نسیم صبحگاهی، روحی سبک و شاداب به آنها ببخشد.
هوش مصنوعی: وقتی در دل شب وجودم را باز کردم و به واقعیت نگاه انداختم، متوجه شدم که مانند یک شمع، تمام احساسات و اشکهایم را صرف روشنایی و حقیقت کردهام.
هوش مصنوعی: صائب از احساس عذاب وجدان و پشیمانی خود میگوید و به این موضوع اشاره میکند که مانند چراغی که در دوردست از جمع خود سوخته و بیگناه است، او نیز از جدایی و بیتوجهی به جمعش رنج میبرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سر گران با عقل آن طرف کلاهم کرده است
پاکباز از هوش آن چشم سیاهم کرده است
جای حرف از لب، عرق از جبهه می ریزم به خاک
شرمساری فارغ از عذر گناهم کرده است
می توانم در سواد زلف، کار شانه کرد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.