ماه را ماند رخش ناکاسته
زلف چون شب ماه را آراسته
سرو بالایی که چون بالای او
باغبان یک سرو ناپیراسته
تا مرا سودای آن مه در سر است
ماه را مانم ولیکن کاسته
در نشست و خاست چون سرو است و مه
فتنه ای زان سرو و مه برخاسته
از همه خوبان دل او را خواسته است
هم دلش دارم فدا هم خواسته
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای جهان را عدل تو آراسته
باغ ملک از خنجرت پیراسته
حلقهٔ شبرنگ زلف پرچمت
روزها رخسار فتح آراسته
در دو دم بنشانده از باران تیر
[...]
آسمان پر انجم آراسته
هر یکی کار دگر را خاسته
دید قومی در نظر آراسته
قوم دیگر منتظر بر خاسته
مجلس عشرت مدام آراسته
همنشینان جمله دل برخاسته
طلعتی چون قرصِ خور آراسته
نی ز کمخواری مهآسا کاسته
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.