گنجور

 
مسعود سعد سلمان

از خواجه مظفر کریوه

امروز هزار شکر دارم

غافل نیم و یکان یکان من

بر خود شب و روز می شمارم

سر جمله آن به طبع و خاطر

من بر دل و جان همی نگارم

چون ایزدم از بلا برآرد

آن از دل و جان همی برآرم

چون باد به مدح و شکر کوشم

چون ابر بر او ثنا ببارم

امروز چو عاجزم ز حقش

بعضی به دعا همی گزارم

روزی ز ثنا برآرد او را

این تخم که من همی بکارم

بی اصل و حرامزاده باشم

گر من حق او فرو گزارم

دانم که بدین که من بگفتم

دارد چو بخواند استوارم

و او هم نکند مرا فراموش

تا بسته به حبس این حصارم

فرزند سعادتم که او را

بنده ست بدو همی سپارم

در دولت طاهری زدم چنگ

زو روشنیی گرفت کارم

والله که به خدمتش نه بس دیر

گلها شکفد ز خشک خارم

در دولت او به دولت تو

از بخت همی امیدوارم

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
ناصرخسرو

ای بار خدای و کردگارم

من فضل تو را سپاس دارم

زیرا که به روزگار پیری

جز شکر تو نیست غمگسارم

جز گفتن شعر زهد و طاعت

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از ناصرخسرو
سنایی

الحق نه دروغ سخت زارم

تا فتنهٔ آن بت عیارم

من پار شراب وصل خوردم

امسال هنوز در خمارم

صاحب سر درد و رنج گشتم

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سنایی
فلکی شروانی

سودا زده فراق یارم

بازیچه دست روزگارم

ناچیده گلی ز گلبن وصل

صد گونه نهاده هجر خارم

بی آنکه شراب وصل خوردم

[...]

ادیب صابر

زان دو لب چون عقیق یارم

از دیده همی عقیق بارم

کارست مرا عقیق باری

تا عشق عقیق اوست کارم

کردست سرشک من عقیقین

[...]

خاقانی

از هستی خود که یاد دارم

جز سایه نماند یادگارم

ور سایه ز من بریده گردد

هم نیست عجب ز روزگارم

چون یار ز من برید سایه

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از خاقانی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه