گنجور

 
ادیب صابر

ساقی کمی قرین قدح کن شراب را

مطرب یکی به زخمه ادب کن رباب را

جام از قیاس آب و می از جنس آتش است

ساقی نثار مرکب آتش کن آب را

بفکن مرا به باده ای و مست و خراب کن

یکسو فکن حدیث جهان خراب را

عهد شباب دارم و جام شراب هست

عهد شباب زیبد جام شراب را

اندیشه چون سوال بود باده چون جواب

پیش از سوال ساخته دار این جواب را

از بهر آن که عمر همی بگذرد چو خواب

معزول کردم از عمل دیده، خواب را

چون عمر خوش نبود مگر با شراب و عشق

دل عشق را سپردم و تن مر شراب را

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode