گنجور

 
ادیب صابر

شمارهٔ ۱: شادم زدل که عاشق آن زلف دلکش است - از عشق عشق اوست که با دل مرا خوش است

شمارهٔ ۲: تا زبرج حوت آهنگ حمل کرد آفتاب - در حمل در هر نباتی صد عمل کرد آفتاب

شمارهٔ ۳: باحسن باغ و فر بهار و جمال گل - نیکوست حال ما که نکو باد حال گل

شمارهٔ ۴: ابر فروردین فرو شوید همی رخسار گل - وقت دیدار گل آمد حبذا دیدار گل

شمارهٔ ۵: تا آب دلبری و ملاحت به جوی توست - جانم ز عاشقی همه در جست و جوی توست

شمارهٔ ۶: آب رویم برده ای و آتش اندر من زده - من چو داغ از داغ عشق تو در آتش تن زده

شمارهٔ ۷: تا فتنه گشتم آن صنم سیم ساق را - بگماشت بر سرم چو موکل فراق را